به گزارش آسیانیوز ایران؛ روانشناسان معتقدند که سندروم استکهلم نتیجه تعاملات پيچیده میان ترس، وابستگی و درک قدرت است. وقتی فردی در موقعیت شدید استرس و تهدید قرار میگیرد، ذهن انسان به دنبال راههایی برای کاهش آن استرس میگردد. در این شرایط، همدلی با عامل تهدید یکی از مکانیسمهای ذهنی است که به فرد کمک میکند تا این ترس را بهتر مدیریت کند.
سندروم استکهلم چیست؟
سندروم استکهلم یک واکنش روانشناختی است که طی آن قربانیان گروگانگیری، یا کسانی که در شرایط مشابهی از زور و خشونت بهسر میبرند، به گروگانگیر یا فرد آسیبرسان علاقهمند شده و با او همدلی میکنند. این پدیده بهطور رسمی پس از یک گروگانگیری در سال ۱۹۷۳ در استکهلم سوئد معرفی شد، زمانی که گروگانها به جای اینکه علیه گروگانگیرها موضع بگیرند، به تدریج به آنها علاقهمند شدند و حتی از آنها در برابر پلیس حمایت کردند.
تاریخچه و منشأ اصطلاح
اصطلاح "سندروم استکهلم" به واقعهای در استکهلم، سوئد بازمیگردد. در اوت ۱۹۷۳، طی سرقتی از بانک "Sveriges Kreditbanken"، دو سارق به مدت شش روز چهار نفر از کارکنان بانک را گروگان گرفتند. این گروگانها پس از آزادی نه تنها به سارقین احساس همدردی داشتند، بلکه حتی از پلیس برای نجات آنها ناراحت بودند. پس از این حادثه، نلز بجرُت، روانشناس جنایی، پدیدهای که به آن "سندروم استکهلم" گفته شد، توضیح داد.
علل روانشناختی سندروم استکهلم
بسیاری از روانشناسان این پدیده را واکنشی طبیعی در مواجهه با استرس شدید میدانند. مکانیسمهای دفاعی روانشناختی در چنین شرایطی به شکلی فعال میشوند که فرد قربانی به جای تمرکز بر ترس و خشونت، به دنبال پیوند و همدلی با گروگانگیر است. برخی از این عوامل عبارتند از:
- مکانیسم بقا: قربانی برای زنده ماندن، به جای مقابله با گروگانگیر، بهطور ناخودآگاه شروع به همدلی و همراهی میکند. این یک راهکار دفاعی برای کاهش فشار و استرس است.
- زمان طولانی تعامل: وقتی قربانی به مدت طولانی در کنار گروگانگیر قرار میگیرد، به مرور زمان به او وابسته میشود و او را به عنوان تنها منبع حمایت خود میبیند.
- ادراک انسانی از گروگانگیر: در مواردی که گروگانگیر با قربانی خوب رفتار میکند یا به نیازهایش پاسخ میدهد، قربانی ممکن است احساسات مثبتی نسبت به او پیدا کند.
نمونههای واقعی سندروم استکهلم
سندروم استکهلم در بسیاری از موارد مشهور رخ داده است. برخی از معروفترین این موارد عبارتند از:
۱. پتی هرست
یکی از معروفترین نمونههای سندروم استکهلم، پتی هرست، نوه میلیاردر آمریکایی، ویلیام راندولف هرست، است. او در سال ۱۹۷۴ توسط گروه چریکی ارتش آزادیبخش سیمبیونیز ربوده شد. پس از گذشت چند هفته از گروگانگیری، پتی نه تنها با گروگانگیران خود همدردی کرد، بلکه به آنها پیوست و در سرقتهای مسلحانه شرکت کرد. این مورد نمونهای کلاسیک از سندروم استکهلم به شمار میآید.
۲. ناتاشا کامپوش
ناتاشا کامپوش، دختری اتریشی بود که در سال ۱۹۹۸، در ۱۰ سالگی ربوده شد و برای ۸ سال در اسارت بهسر برد. پس از آزادی، او بارها اظهار داشت که احساسات عجیبی نسبت به رباینده خود داشته و حتی پس از مرگ او دچار احساس ناراحتی شد. این موضوع بار دیگر سندروم استکهلم را در محافل عمومی و علمی مطرح کرد.
تحلیل روانشناسی
روانشناسان معتقدند که سندروم استکهلم نتیجه تعاملات پیچیده میان ترس، وابستگی و درک قدرت است. وقتی فردی در موقعیت شدید استرس و تهدید قرار میگیرد، ذهن انسان به دنبال راههایی برای کاهش آن استرس میگردد. در این شرایط، همدلی با عامل تهدید یکی از مکانیسمهای ذهنی است که به فرد کمک میکند تا این ترس را بهتر مدیریت کند.
نظریههای مختلف:
نظریه شناختی-رفتاری: این نظریه پیشنهاد میکند که سندروم استکهلم نتیجه یادگیری ناخواسته از محیط است. قربانی بهطور ناخودآگاه رفتارهای مثبت از سوی گروگانگیر را بهعنوان راهی برای بقا شناسایی میکند.
نظریه اضطراب وابستگی: این نظریه میگوید که وقتی فردی در معرض تهدید طولانیمدت قرار میگیرد، اضطراب او به وابستگی منجر میشود. این وابستگی میتواند به شکل همدلی با شخصی که این تهدید را ایجاد کرده است، تجلی یابد.
سندروم استکهلم در موقعیتهای دیگر
سندروم استکهلم فقط مختص به گروگانگیری نیست. این پدیده ممکن است در شرایط دیگری از جمله روابط سمی و آزاردهنده یا محیطهای کاری پر از فشار نیز رخ دهد. افراد در این موقعیتها ممکن است به آزارگران یا سوءاستفادهکنندگان خود وابسته شده و از آنها حمایت کنند.
راههای درمان سندروم استکهلم
درمان سندروم استکهلم به زمان و مشاوره روانشناختی نیاز دارد. افرادی که به این سندروم دچار شدهاند، باید به تدریج با کمک یک رواندرمانگر، به درک مجدد موقعیت و تجزیه و تحلیل رفتارهای خود بپردازند. درمان شناختی-رفتاری (CBT) بهطور گستردهای برای کمک به این افراد بهکار میرود.
عاشقی ترس و وحشت
سندروم استکهلم پدیدهای پیچیده و در عین حال جالب در حوزه روانشناسی است که نشاندهنده قدرت تعاملات انسانی در شرایط استرسزا است. این پدیده همچنان برای بسیاری از روانشناسان و محققان جذاب باقی مانده است و مطالعات بیشتری برای فهم دقیقتر آن لازم است.