آسیانیوز ایران / پوریا زرشناس؛ این روزها بحث انتقال پایتخت بالا گرفته است. گمانهزنیهای زیادی مطرح است. از
اراک تا مکران بر سر زبانهاست. درباره مکران که بیشتر از سایر مناطق و شهرها مطرح
شده، حرف و حدیثها فراوان است. بیشترین مساله مطرح شده به آسیبهای زیست محیطی
برمیگردد، گفته میشود تغییرات اقلیمی و کمبود منابع آبی منطقه مکران با افزایش
دما و کاهش بارندگی مواجه است که شرایط زیستمحیطی آن را بسیار شکننده کرده و
امکان توسعه گسترده را محدود میسازد.
چرا
کشورها پایتخت خود را عوض میکنند؟
انتقال پایتخت یکی از تصمیمات مهم و
راهبردی دولتها است که معمولا به دلایل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی صورت میگیرد.
این تغییرات به منظور حل مشکلات عملیاتی و بهبود وضعیت کشور انجام میشوند.
یکی از دلایل اصلی انتقال پایتخت، تمرکززدایی و توزیع متوازن
توسعه در سراسر کشور است. بسیاری از کشورهای در حال توسعه، بهویژه آنهایی که با
مشکل تمرکز بیش از حد جمعیت و فعالیتهای اقتصادی در مناطق خاصی مواجه هستند،
پایتخت خود را به مناطق کمتر توسعهیافته و مرکزیتر منتقل میکنند. این تغییر میتواند
موجب رشد و توسعه مناطق داخلی شود و از تراکم و فشار بر شهرهای بزرگ مانند پایتختهای
سابق جلوگیری کند. البته امکانسنجی صحیح در شهرهای مبدأ و مقصد بسیار در نتیجه
موثر است. برزیل مثال خوبی برای این
نوع انتقال است. در سال ۱۹۶۰، پایتخت از ریو دو ژانیرو به شهر جدید
برازیلیا منتقل شد. هدف اصلی این اقدام توسعه مناطق داخلی کشور بود که در آن زمان
از توسعه مناطق ساحلی عقب مانده بودند. انتقال پایتخت به برازیلیا تا اندازهای
باعث شد که سرمایهگذاریهای دولتی و خصوصی به مناطق داخلی جلب شده و از تمرکز بیش
از حد جمعیت در مناطق ساحلی جلوگیری شود. امنیت ملی یکی دیگر از
دلایل مهم انتقال پایتخت است. گاهی اوقات پایتختهای قدیمی به دلایل جغرافیایی یا
نظامی بهعنوان نقاط ضعیف شناخته میشوند و دولتها برای محافظت از مراکز اداری و
دولتی، پایتخت را به منطقهای با موقعیت استراتژیکتر منتقل میکنند.
مثال بارز این موضوع قزاقستان است که در سال ۱۹۹۷ پایتخت خود را از آلماتی
به آستانه (نورسلطان) منتقل کرد. آلماتی در نزدیکی مرزهای جنوبی کشور و منطقهای
زلزلهخیز قرار داشت، که از دیدگاه امنیتی آسیبپذیر بود. انتقال پایتخت به
آستانه، که در مناطق شمالی و دورتر از مرز قرار داشت، به تقویت امنیت ملی و تمرکز
بهتر بر مسائل دفاعی کمک کرد. همچنین در بسیاری از
موارد، پایتختهای قدیمی به دلیل افزایش جمعیت، ترافیک و مشکلات زیرساختی دچار
فشار زیادی میشوند. در این شرایط، انتقال پایتخت به شهری با امکانات جدید و بهتر
میتواند راهحلی برای کاهش این فشارها باشد. به عنوان مثال، نیجریه در
سال ۱۹۹۱ پایتخت خود را از لاگوس به آبوجا منتقل کرد. لاگوس شهری پرجمعیت
و شلوغ بود و با مشکلاتی مانند تراکم جمعیت و کمبود زیرساختهای مناسب مواجه بود.
در نقطه مقابل، آبوجا به عنوان یک شهر برنامهریزیشده و با زیرساختهای مدرن
انتخاب شد تا بتواند نقش پایتخت را با کارایی بیشتری ایفا کند.
در برخی موارد، تغییر پایتخت بهعنوان یک اقدام نمادین برای
تقویت هویت ملی یا ایجاد حس اتحاد و همبستگی در کشور انجام میشود. این تغییرات
معمولاً پس از تحولات سیاسی و اجتماعی بزرگ، مانند انقلابها یا اتحاد کشورها رخ
میدهند. پس از اتحاد آلمان شرقی و
غربی در سال ۱۹۹۰، پایتخت از بن به برلین منتقل شد. این اقدام نمادین نشاندهنده
اتحاد دوباره کشور و بازگشت به پایتخت تاریخی آلمان بود. انتقال به برلین، علاوه
بر اهمیت نمادین، به احیای اقتصادی و فرهنگی این شهر کمک کرد و جایگاه آن را بهعنوان
یکی از مراکز سیاسی و اقتصادی اروپا تقویت کرد. انتقال پایتخت به شهری با
زیرساختهای مدرنتر و موقعیت جغرافیایی مناسبتر میتواند به بهبود کارایی اداری
کمک کند. دولتها با ایجاد مراکز اداری جدید و برنامهریزیشده میتوانند روند
تصمیمگیری و اجرای سیاستها را تسریع کنند. به عنوان مثال، مالزی در دهه ۱۹۹۰ مرکز اداری خود را به
پوتراجایا منتقل کرد. این شهر جدید برای کارایی بیشتر در امور دولتی و کاهش فشار
بر کوالالامپور ایجاد شد.
تاریخچه
بحث انتقال پایتخت در ایران
در دهه ۶۰، پس از جنگ ایران و
عراق، به دلیل نگرانیهای امنیتی و خطر حملات هوایی به تهران، بحث انتقال پایتخت
برای اولین بار به طور جدی مطرح شد. در آن زمان، تهران به عنوان مهمترین مرکز
سیاسی و نظامی کشور هدف بالقوهای برای دشمن بود. هرچند این طرح به طور جدی پیگیری
نشد و به دلایل مختلف از جمله هزینههای بالای اجرایی متوقف شد.
در دهه ۷۰ و با افزایش جمعیت تهران و رشد آلودگی
هوا و مشکلات ترافیکی، دوباره بحث انتقال پایتخت مطرح شد. در این دوران، برخی از
کارشناسان و مسئولان پیشنهاد دادند که پایتخت اداری و سیاسی کشور به شهری دیگر
منتقل شود تا از بار سنگین تهران کاسته شود. با این حال، هیچ اقدام جدی در این
خصوص صورت نگرفت. در اواسط دهه ۸۰، مجدد به موضوع انتقال
پایتخت اشاره و این طرح به عنوان یکی از راهحلهای مشکلات تهران مطرح شد. این
موضوع بار دیگر به دلیل مشکلات اقتصادی و هزینههای بالا کنار گذاشته شد. در دهه ۱۳۹۰ و با تشدید مشکلات زیستمحیطی
و زیرساختی تهران، طرح انتقال پایتخت مجدد مورد بحث قرار گرفت و حتی مطالعاتی نیز
در این زمینه صورت گرفت و شهرهایی به عنوان کاندید پایتخت جدید مطرح شدند. با این
حال، همچنان در مورد اجرایی شدن این طرح و صرفه اقتصادی ناشی از آن ابهامات بسیاری
وجود دارد.
دیدگاه
مخالفان چیست؟
مخالفان طرح انتقال پایتخت ابتدا دلایل
این سیاست را بررسی کرده، و استدلال میکنند که این طرح نتیجهای موفقیت آمیز
نخواهد داشت. یکی از دلایل انتقال پایتخت، شلوغی بیش از حد تهران و آلودگی بالای
آن است. مخالفین استدلال میکنند با توجه به زیرساختهای موجود در تهران و همچنین
سرمایهگذاریهای زیادی که تا کنون در آن صورت گرفته است، به احتمال زیاد بسیاری
از شرکتها و شهروندان در این کلان شهر باقی خواهند ماند و انتقال پایتخت نمیتواند
دردی از شلوغی و آلودگی شهر تهران دعوا کند. دلیل بعدی طرح انتقال
پایتخت، توزیع توسعه در سطح کشور میباشد. با این حال مخالفین استدلال میکنند که
انباشت سرمایه بالا در تهران، باعث میشود تا سرمایهگذاری به سختی به سایر نقاط
کشور منتقل شود. البته در این امر، امکانسنجی شهر جدید بسیار اهمیت دارد. مطالعهای
در سال ۹۴ در وزارت راه و شهرسازی، نشان میدهد که انتقال پایتخت با توجه
به هزینههای بالای آن، نبود شهری مانند تهران برای انتخاب به عنوان پایتخت و زمانبر
بودن این طرح، عملیاتی نیست. از سوی دیگر، امکان اجرایی
شدن این طرح خود چالش دیگری است. در صورتی که نیاز باشد تا پایتخت عوض شود، نیاز
است تا به این سوال پاسخ داده شود که آیا توان اجرایی این سیاست بزرگ وجود دارد و
زمانبر شدن آن منجر به هدررفت هزینهها نمیشود؟ همچنین باید توجه داشت که آیا
برنامه مشخصی برای جلوگیری از انتقال مشکلات به پایتخت جدید وجود دارد یا خیر.
مخالفین استدلال میکنند که تجربه حومه شهر تهران نشان میدهد که پایتخت جدید نیز
مهاجرتپذیری بالایی خواهد داشت و در صورت نبود برنامهای برای کنترل این مسئله،
مشکلات شهر تهران پس از مدتی برای پایتخت جدید نیز پیش خواهد آمد و انتقال پایتخت
تنها فرصتی برای تنفس میدهد.
موضوع انتقال پایتخت،
موضوع جدیدی نیست
برای اولین بار موضوع انتقال پایتخت در دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و
شهرداری کرباسچی (سال ۱۳۶۸) مطرح شد و موضوع انتقال پایتخت به سمت ساماندهی تهران سوق
داده شد. این موضوع برای بار دوم در دوره دولت
دهم مطرح شد. در این دوره، برخی از سازمانها مثل سازمان میراث فرهنگی از تهران خارج
شدند و سپس دوباره به تهران بازگشتند. همچنین طرح انتقال کارمندان به شهرستانها
مطرح ولی پس از مدتی این طرح متوقف شد. دلیل اصلی شکست این طرح، عدم انتقال نهاد و
افراد موثر از تهران بوده است. در سال ۱۳۹۱، طرحی از سوی نمایندگان مجلس برای
امکانسنجی انتقال مرکز سیاسی و اداری به مجلس داده شد. این طرح در سال ۱۳۹۴ به تصویب رسید و مقرر شد
شورای تحت عنوان شورای ساماندهی، تمرکززدایی از تهران و امکانسنجی انتقال مرکز
سیاسی و اداری از تهران تشکیل و ظرف دو سال تعیین تکیلف شود.
در راستای سخنان رئیس دولت، «فاطمه مهاجرانی» سخنگوی دولت (۱۸
دی ۱۴۰۳) با اشاره موضوع انتقال پایتخت از تهران، اظهار کرد: موضوع انتقال
پایتخت موضوع جدیدی نیست بلکه بیش از سه دهه است راجع به انتقال پایتخت صحبت میشود.
ظرفیتهای زیستی هر منطقه نشان میدهد که تا چه میزان برای گسترش فعالیتها ظرفیت
دارد. درباره استان تهران نگرانیهایی از منظر ظرفیتهای زیستی مثل آب وجود دارد.
مهاجرانی در ادامه بیان میکند: در هر حال «مکران» به عنوان یکی
از گزینهها مطرح است. دو شورا تشکیل شده است، یک شورایی که مشکلات پایتخت را رصد
میکند، یکی از موضوعاتی که مطرح است این است که ظرفیتهای بالایی در منطقه مکران
وجود دارد. تلاش میکنیم که دانشگاهیان، نخبگان و خبرگانی که در این زمینه اعم از
نیروهای مهندسی یا جامعه شناسی یا اقتصاددانان کمک میگیریم و انشاءالله بتوانیم
موضوع رو به سمتی ببریم که بهترین اثربخشی رو داشته باشد اما موضوعی نیست که در
دستور کار فوری قرار داشته باشد.
مروری بر تجربه پایتختهای منتقلشده
انتقال پایتخت تنها با انگیزه کمکردن بار
ترافیک و آلودگی هوا انجام نمیشود؛ در برخی از کشورها انگیزههای سیاسی و اقتصادی
غالب است، در برخی از کشورها مانند استرالیا و کانادا نیز پایتختها توافقی انتخاب
و این شهرها کاملا برای پایتخت شدن برنامهریزی شدهاند. مراکز سیاسی و اداری به شهر از پیش طراحی شده منتقل
شدهاند. تمام کشورهایی که اخیراَ این تجربه را از سر گذراندهاند؛ شهری را به
منظور انتقال این مراکز و براساس طرح جامع از پیش نوشته شده ساختهاند. بنابراین
گزینه انتقال مرکز سیاسی و اداری به شهر موجود براساس تجارب جهانی رد میشود.
همچنین این کشورها به جای انتقال سازمانها و افراد غیرموثر در مرحله اول، شروع به
انتقال نهادهای بسیار موثر کردهاند؛ به نحوی که کره جنوبی برای انتقال مرکز سیاسی
و اداری خود به سجونگ ابتدا دفتر نخست وزیر و وزارت اقتصاد و دارائی را از سئول
منتقل کرد. انتقال پایتخت معمولا از شهرهای با تولید ناخالص داخلی بالا، پرجمعیت،
آلوده و پرترافیک اتفاق افتاده است.
۷۷ کشور در طول زمان، پایتخت خود را تغییر دادهاند
و این امر به دلایل مختلف سیاسی، اقتصادی و امنیتی صورت گرفته است. برخی از کشورها
سعی کردهاند همزمان با تغییر مرکزیت سیاسی و اداری، مأموریتهای مختلف بین شهرهای
کشور را توزیع کنند. برای مثال پاکستان به عنوان یک کشور همسایه، نقش تجاری و
بازرگانی را به کراچی، نقش نظامی و صنعتی را به راولپندی، نقش فرهنگی را به لاهور
و نقش اداری و سیاسی را به اسلامآباد داده است. همچنین عربستان سعودی، نقش سیاسی
و اداری را به ریاض، تجاری و بازرگانی را به جده و گردشگری را به مکه واگذار کرده
است. بنابراین توزیع مأموریتهای اساسی در نقاط مختلف سرزمین و انتقال
مرکزیت سیاسی و اداری به شهر جدید در ایران بر مبنای تجارب جهانی ضرورت دارد.
اهداف متفاوتی برای انتقال پایتخت متصور میشود.
معمولاً در چند مرحله زمانی مختلف، انتقال پایتخت به صورت جهانی صورت گرفته است و
برخی از کشورها از حوادث جهانی تأثیر پذیرفتهاند و نتایج ناشی از این تأثیرات
باعث شده است که این کشورها نسبت به تغییر پایتخت خود اقدام کنند. برای مثال بعد از انقلاب روسیه، بعد از جنگ جهانی دوم و بعد از فروپاشی
اتحاد جماهیر شوروی، برخی از کشورها دست به تغییر پایتخت زدهاند، این امر
نمایانگر تأثیرپذیری این کشورها از حوادث جهانی است. روسیه در سال ۱۹۱۸، آلبانی در سال ۱۹۲۰، ترکیه در سال ۱۹۲۴، یمن در سال ۱۹۴۸، رژیم اشغالگر قدس در سال ۱۹۴۹، لیتوانی و اسپانیا در سال ۱۹۳۹، آلمان در سال ۱۹۴۹ و ۱۹۹۸،
قزاقستان در سال ۱۹۹۷ دست به جابجایی پایتخت زدهاند. برخی
دیگر از کشورها بهدلیل مسائل داخلی و محلی ایده انتقال پایتخت را عملی کردهاند.
پاکستان (۱۹۵۹)، بهدلیل اختلاف با هند بر سر کشمیر، برزیل (۱۹۵۷) به دلیل قرار گرفتن ریودوژانیرو در ساحل
اقیانوس اطلس، نداشتن مرکزیت هندسی و عدم توسعه متوازن سرزمینی، کره جنوبی (۲۰۱۲) به دلیل نزدیکی به کره شمالی و قرار گرفتن
سئول در مسیر سد بالادست این شهر از یک سو و نداشتن مرکزیت هندسی و دستیابی به
توسعه متوازن سرزمینی از سوی دیگر، چنین تصمیمی گرفتهاند. انتقال مرکز سیاسی و اداری
از ساحل به سمت داخل کشور نیز میتواند دلیلی برای انتقال پایتخت باشد به ویژه
اینکه بسیاری از کشورها در طول دهه و سدههای اخیر، پایتخت خود را از ساحل به سمت
داخل کشور جابجا کردهاند . تأمین هزینه انتقال مرکزیت
سیاسی و اداری بین کشورها بسیار متغیر است و برخی از آنها هیچ آماری منتشر نکردهاند.
مالزی کشوری است که تمام هزینه آن یعنی ۶/۴ میلیارد دلار را از بخش خصوصی تأمین کرده است. از ۳۵ میلیارد دلار هزینه شده برای انتقال پایتخت
در کره جنوبی، ۵/۸ میلیارد دلار از طریق بودجه دولت و ۵/۱۱ میلیارد دلار بوسیله بخش خصوصی تأمین شده است
و پیشبینی میشود با مشارکت بیشتر بخش خصوصی این هزینه تا ۱۰۰ میلیارد دلار نیز برسد. قزاقستان از جمله کشورهایی
است که ۷ میلیارد دلار برای انتقال مرکزیت سیاسی و
اداری از آلماتی به آستانه هزینه کرده که ۵
میلیارد دلار آن به وسیله بخش خصوصی و ۲
میلیارد دلار آن بوسیله بودجه دولتی تأمین مالی شده است.
مالزی؛ پوتراجایا
پوتراجایا یک شهر برنامهریزی شده واقع در جنوب
کوالالامپور و پایتخت اداری مالزی است. چندین اداره دولتی از شهر متراکم و شلوغ
کوالالامپور که بزرگترین شهر کشور است، به این شهر منتقل شدهاند. با این وجود،
کوالالامپور همچنان پایتخت ملی و قانونی مالزی به شمار میرود. پوتراجایا همانند
کوالالامپور و جزیره لابوان، یک ناحیه فدرال است. نام پوتراجایا از نام
"تونکو عبدالرحمان پوترا" اولین نخستوزیر مالزی، گرفته و بر این شهر
گذاشته شد. در زبان مالایی، واژه "پوترا" که از سانسکریت ریشه گرفته، به
معنی پادشاه و «جایا» به معنی عالیمقام یا پیروزمند است. بر اساس آمار سال 2007
جمعیت پوتراجایا برابر با 50 هزار نفر بوده است و اگرچه مالزی یک کشور چندقومی با
جمعیتهای مالاییها، چینیها، هندیها و گروههای اوراسیایی است، اما معماری
پوتراجایا تا حد زیادی به سبک عربی مدرن نزدیک است. ایده تاسیس پایتخت اداری جدید
بهعنوان جایگزین کوالالامپور، در اواخر سال 1980 و در زمان حاکمیت ماهاتیر محمد
چهارمین نخستوزیر مالزی شکل گرفت. هدف از این کار، کاستن از تراکم کوالالامپور و
فراهم کردن زمینههای ادامه توسعه این شهر به عنوان مرکز تجاری و مالی کشور بود.
پوتراجایا در 19 اکتبر 1995 بنیان نهاده شد و به عنوان سومین منطقه فدرال مالزی پس
از کوالالامپور و لابوان معرفی شد.
برزیل، برازیلیا
برازیلیا پایتخت برزیل است. ساخت این شهر به این
علت بود که میخواستند محل پایتخت برزیل را که پیش از آن شهر ریودوژانیرو بود
تغییر دهند و بیشتر به مرکز و غرب کشور بیاورند تا به دیگر ناحیهها نزدیکتر
باشد. برای این تغییر پایتخت نیروی کاری عظیمی از سراسر کشور بهکار گرفته شد.
طرح و نقشه این شهر به شکل یک هواپیماست. رئیسجمهور یوشلینو کوبیچک (Juscelino Kubitschek) فرمان ساخت برازیلیا را داد و در واقع یکی از مفاد
قانون اساسی کشور را که در مورد این بود که مرکز کشور باید به مکان دیگری غیر از
ریو دوژانیرو منتقل شود به اجرا درآورد. طراح شهری اصلی برازیلیا لوسیو کوستا (Lúcio Costa) بود. اسکار نیمیر فقید، معمار اصلی اغلب ساختمانهای
دولتی و روبرتو برلمارکس طراح مناظر طبیعی شهر بود. برازیلیا طی 41 ماه ساخته شد
و ساخت آن از سال 1956 تا 21 آوریل سال 1960 یعنی زمان افتتاح رسمی آن به طول
انجامید. از سال 1763 تا 1960 شهر ریودوژانیرو پایتخت برزیل بود، و منابع غالبا در
ناحیهِ جنوبی کشور متمرکز بودند. برازیلیا از لحاظ موقعیت جغرافیایی در مرکز کشور
قرار دارد؛ در واقع پایتختی است که از لحاظ جغرافیایی خنثی است. نظریهِ ایجاد
پایتخت برزیل در داخل مربوط به قانون اساسی در 1891 میشود که در آن دقیقا عنوان
شده بود که بخش فدرال باید کجا باشد، اما خود محل تا سال 1922 تعریف نشده بود.
موقعیت برازیلیا باعث توسعهِ ناحیهِ مرکزی برزیل میشود و تمامیت بهتری در قلمرو
برزیل ایجاد میکند.
اسلامآباد، پاکستان
پس از استقلال سیاسی پاکستان ، فکر انتخاب پایتخت
مناسب که مرکزیت ثقل سیاسی و اقتصادی داشته باشد به وجود آمد. نخست شهر کراچی به
عنوان پایتخت مورد بررسی قرار گرفت ، اما مطالعات انجام شده نشان داد که انتخاب
شهر موجود بنا به دلایل متعدد منطقی نیست و ایجاد شهر جدید از جنبههای اقتصادی
(ارزش افزوده اطراف شهر جدید و امثال آن) ، اجتماعی (عدم تعلق به یک گروه اجتماعی)
، فنی (تخریب بخش قابل توجهی از امکانات موجود) و با توجه به جنبههای شهرسازانه
(ایجاد هسته مناسب برای یک جهان شهر) قابل توجه است. به همین دلیل با توجه به
مرکزیت ثقل و واقع شدن در محور جاده ابریشم، اسلامآباد به عنوان پایتخت در مجاورت
شهر راولپندی انتخاب شد. برنامهریزی این شهر از سال 1959 آغاز شد و تا سال 1963
به طول انجامید و در سال 1961 نیز وارد مرحله اجرایی شد. اسلامآباد بر فلات پوتوار
در پاکستان شمالی قرار گرفته و به سفارش محمدعلی جناح، محل جدیدی برای ایجاد
پایتخت جدید پیشبینی و در 1961 ساختن آن شروع شد. سپس بیشتر ادارات و سازمانهای
دولتی از کراچی به اسلامآباد انتقال یافتند و سرانجام در 1962 این شهر پایتخت
پاکستان شد. اسلامآباد در محلی در پنجاب ساخته شده که سابقه فرهنگی و باستانی
2000 ساله دارد و پایتخت آن شهر زیکمالا بوده، همچنین آثار بجا مانده باستانی آن
نشان میدهد که مرکز علمی و فرهنگی باستان بوده است. اسلامآباد در 15 کیلومتری
راولپندی قرار گرفته است. در شهر اسلامآباد بناهای دولتی، هتلها و ساختمانهای
متعدد بسیاری برافراشته شده، دارای خیابانهای وسیع تمیزی است و آب و هوای آن لطیف
است.
کانبرا، استرالیا
کانبرا پایتخت استرالیاست. جمعیتی بیش از 325 هزار
نفر دارد و بزرگترین شهر غیربندری استرالیا به شمار میآید و در 300 کیلومتری
جنوب غربی سیدنی و 650 کیلومتری شمال شرقی ملبورن واقع است. کانبرا در سال 1908 در
توافقی میان سیدنی و ملبورن به پایتختی استرالیا برگزیده شد. این شهر به عنوان
شهری که کاملاً با نقشه قبلی ساخته شده است با دیگر شهرهای استرالیا تفاوت دارد.
کانبرا به عنوان پایتخت استرالیا، پارلمان و دادگاه عالی این کشور و بسیاری دیگر
از ادارههای دولتی را در خود جای داده است. کانبرا همچنین مورد علاقه گردشگران
داخلی و خارجی استرالیاست. این شهر تنها شهر در بین تمامی شهرهای استرالیاست که با
هدف و طراحی قبلی ساخته شده است. پس از مسابقه بینالمللی طراحی شهری، طرح معمار
شیکاگویی، والتر بورلی گریفن انتخاب و عملیات ساخت در سال 1913 آغاز شد. طراحی شهر
مملو از باغهای شهری بود و مساحتهای زیادی به فضای سبز اختصاص داده شد؛ بطوریکه
کانبرا عنوان «پایتخت بوته» را به خود اختصاص داد. هر چند رشد و توسعه کانبرا در
اثر جنگهای جهانی کاهش یافت، اما پس از جنگ جهانی دوم دوباره مسیر پیشرفت را
ادامه داد. کانبرا محل استقرار هیأت دولت، پارلمان، دادگاه عالی استرالیا و سازمانهای
متعدد دولتی است. همچنین محل استقرار چندین موسسه فرهنگی و اجتماعی ملی است. دولت
فدرال بیشترین درصد تولید ناخالص ملی را دارد و بزرگترین کارفرما در کانبراست.
اتاوا، کانادا
اتاوا به همراه گاتینو که در ایالت کبک واقع شده
منطقه پایتختی ملی را تشکیل میدهند. نخستین سکونتگاههای اروپایی در منطقه به
خاطر صنعت چوب به وجود آمدند. پس از جنگ سال 1812، مهاجرت به اتاوا از سوی دولت
تشویق شد و جمعیت آن به سرعت رشد کرد. سرهنگ جان بای در سال 1832 ابتکار ساخت
کانال ریدو (Rideau) را به دست گرفت تا مسیری
جایگزین با فاصلهای دورتر از مرز آمریکا به سوی مونترال باشد. شهری که به این
ترتیب به وجود آمد بایتون (Bytown)
نامیده شد و ساخت
کانال ریدو به اهمیت تجاری منطقه افزود. در سال 1855، بایتون به اتاوا تغییر نام
داد. اتاوا در 31 دسامبر سال 1857 به عنوان پایتخت کانادا انتخاب شد. انتخاب این
شهر به عنوان پایتخت نوعی سازش میان دو فرهنگ منطقه بود؛ چرا که نامزدهای دیگر از
جمله مونترال و تورنتو هریک بیش از اندازه در مناطق فرهنگی فرانسوی یا انگلیسی
قرار داشتند. علاوه بر این، این شهر تا اندازهای از مرزهای این کشور با ایالات
متحده دور بود و این به عنوان یک مزیت نظامی تلقی میشد. ساختمان پارلمان در اتاوا
بر روی یک تپه شیبدار، به نام پارلمان هیل، در نزدیکی شروع کانال ریدو ساخته شده
است. در تاریخ 3 فوریه سال 1916 این ساختمان سوخت و سپس در سال 1922 ساختمان کنونی
به همراه برج صلح که هماینک نماد پایتخت بهشمار میآید تکمیل شد.
آلمان، برلین
انتقال پایتخت آلمان از بن به برلین در واقع یک
بازگشت به گذشته بود؛ چرا که پیش از جنگ، برلین پایتخت بود و به دلیل اشغال و
دوپاره شده قاعدتا نمیتوانست پایتخت آلمان غربی باشد. بعد از فروپاشی دیوار برلین
این شهر دوباره جایگاه خود را در آلمان و در اروپا به دست آورد و بارها به عنوان
پایتخت فرهنگی اروپا از سوی مجامع مختلف انتخاب شد. البته در برخی کشورها یک شهر
عمدتا پایتخت سیاسی و یک شهر پایتخت تجاری یا اقتصادی است.
کشورهای درصدد انتقال
از اندونزی، ایران و تایلند به عنوان کشورهایی نام
میبرند که در صدد انتقال پایتخت هستند. شلوغی و بلاخیز بودن بانکوک و جاکارتا و
بالاخره ازدحام جمعیت فعال در تهران همه از انگیزههایی هستند که این چند شهر را
دست کم از زبان مسئولان بتوانیم در زمره پایتخت هایی که دلشان میخواهد منتقل شوند
دستهبندی کنیم.
آب مشکل اصلی تهران
نکته قابل تأمل اینجاست، «تهران» به عنوان پایتخت طی سالهای
اخیر با مشکلات جدی اعم از بحران و کمبود آب مواجه بوده است، بهطوریکه بر اساس
گزارشهای رسمی و دادههای ارائهشده توسط وزارت نیرو و کارشناسان حوزه منابع آب،
وضعیت منابع آبی تهران در سالهای اخیر به شدت بحرانی شده است. میانگین بارش
سالانه در تهران طی چند دهه گذشته حدود ۲۵ درصد کاهش یافته، این
کاهش بارندگی به طور مستقیم بر حجم ذخایر سدهای اطراف تهران تأثیر منفی گذاشته است.
البته میزان برداشت از منابع آب زیرزمینی در تهران به مرز بحرانی
رسیده و سطح این منابع طی ۲۰ سال گذشته بهطور میانگین حدود ۱۲ متر افت داشته و این
مسئله باعث افزایش فرونشست زمین در برخی مناطق شهری شده است، همچنین از سوی دیگر
حدود ۷۰ درصد از آب شرب تهران از سدهای اطراف شامل سدهای «کرج»، «لار»،
«طالقان»، «ماملو» و «لتیان» تأمین میشود که کاهش بارندگیها باعث کاهش ذخیره این
سدها تا حدود ۴۰ درصد ظرفیت شده است.
پزشکیان: بحران کمبود
آب تبدیل به معضل ملی شده
بحران تأمین آب مورد نیاز پایتخت، «مسعود پزشکیان» رئیس جمهور
دولت چهاردهم (۱۱ دی ۱۴۰۳) را به آن واداشت که مسئله تغییر پایتخت اقتصادی به یکی از استانهای
حاشیه دریا را مطرح و اعلام کند: «مشکل کمبود آب به یک منطقه در یک استان یا حتی
یک استان محدود نیست و به «معضل ملی» تبدیل شده است. یکی از دلایلی که ما را بر
آن داشته است تا به موضوع تغییر پایتخت بیندیشیم، نابرابری میان منابع و مصارف در
تهران است.»
نظریه «انتقال پایتخت» برای
دستکم هشتمینبار طی ۱۱۰سال گذشته مطرح شد و اینبار
آنچه تحت عنوان «تنها راهحل مشکلات تهران» توسط رئیسجمهور بیان شده، با ۶ پرسش روبهرو است. فرجام قانون تعلیقشده سال۹۴ که براساس همان صورتمساله امروز تهران به تصویب رسید، اولین
سوال مقابل گزینه مطرحشده توسط مسعود پزشکیان است. براساس قانون «امکانسنجی
انتقال مرکز سیاسی و اداری کشور و تمرکززدایی از تهران» قرار بود یک شورای
مطالعاتی، از بین دو گزینه «تمرکززدایی خدمات، امکانات رفاهی و شغلی از پایتخت» یا
«انتقال پایتخت»، یکی را بهعنوان راه اصلی نجات تهران از ابرمشکلات ترافیک،
آلودگی هوا، تراکمجمعیت و هزینه مسکن برگزیند. مطالعات شورای مذکور تا سال۹۹ به تهیه یک کتابچه ۵۳صفحهای منجر شد که جواب، «نه»
به انتقال پایتخت بود؛ اما صدور رای نهایی شورا بهدلیل تعلیق جلسات ناشی از شیوع
کرونا، تا امروز معطل مانده است. دو پرسش مهمتر اما، «تصویر تهران پساز انتقال
پایتخت» و «وضعیت پایتخت جدید» است. فاکتورهای هزینه و زمان انتقال و همچنین شهر
در قد و قواره پذیرش پایتخت، پرسش دیگر است. در این بررسی، ضمن معرفی «راه تصفیه
تهران از ابرمشکلات» در مقابل «بیراهه انتقال پایتخت»، پیام معنادار تجربه ۲۴کشور در انتقال پایتخت و نقاط
عطف در تاریخ ۲۳۵ساله پایتختی تهران تشریح شده است. رئیس جمهور حل مشکلات تهران و
گریز از وضعیت موجود را در « انتقال پایتخت» مطرح کرد تا از این طریق تهران از
چالشهای سکونتی و زیستی تصفیه شود. اما این فرضیه مطرح است که آیا انتقال پایتخت
به شهری جدید، از بار مشکلات تهران و در مجموع کشور کم میکند؟ در برابر این طرح،
6سوال مطرح است که «دنیای اقتصاد» در بررسیهای خود به آن پاسخ داده است.
سوال اول اینکه، تکلیف قانون مصوب سال94 چه
خواهد شد؟ براساس قانون «امکانسنجی انتقال مرکز سیاسی و اداری کشور و ساماندهی و
تمرکززدایی از تهران»، که در سال94 تصویب شد، مقرر شد تا شورایی به ریاست رئیسجمهور
و مجموعهای از وزرا، مطالعاتی را به مدت حداکثر 2سال انجام دهند تا به این پرسش
پاسخ دهند که «آیا مشکلات تهران با انتقال پایتخت حل میشود یا با ساماندهی و
تمرکززدایی؟» اما جلسات شورا تا شروع کرونا برگزار شد و بدون «جمعبندی نهایی» بهخاطر
قرنطینهها و شرایط حاد آن زمان کشور، موضوع از اولویت خارج شد و پرونده مطالعه در
نهایت بسته نشد و هنوز باز است. اما نتایج جلسات تا آن زمان و جمعبندی «وزارتخانه
اصلی مسوول پیشبرد مطالعه و مرجع متخصص در اظهارنظر در شورا» بر این بود که
«تمرکززدایی خدمات و امکانات از تهران و ساماندهی مجموعه شهری تهران» راه ممکن و
مناسب برای حل مسائل پایتخت است و برآیند نظرها تا آن زمان، «نه» به انتقال پایتخت
بود.
دومین سوال مطرح این است که آیا مشکلات
تهران با انتقال پایتخت حل میشود؟ تهران با ابرچالشهایی همچون «تراکم بالای
جمعیت»، «آلودگی هوا»، «ترافیک» و «هزینه مسکن» مواجه است که انتقال پایتخت تنها
بخشی از مشکلات را تعدیل خواهد کرد؛ اما دیگر مشکلات در جای خود باقی میمانند؛
زیرا در این شرایط تنها حجم کمی از جمعیت تهران منتقل میشوند و باقی مشکلات همچون
ترافیک و آلودگی تدوام خواهند داشت.
سوال سوم اینکه، پایتخت جدید از مشکلات
پایتخت فعلی در امان خواهد بود؟ پاسخ سوال منفی است، زیرا سیاستگذاریهای حاکمیت،
متکی بر تمرکزگرایی و تصمیمگیری در پایتخت است. از این رو «نه تنها مشکلات تهران»
باقی میماند که «شبیه همین مشکلات» در پایتخت جدید شکل خواهد گرفت.
در چهارمین پرسش باید گفت آیا انتقال پایتخت
شدنی است؟ باتوجه به مطالعات صورتگرفته در سال 94، انتقال پایتخت در شرایطی امکانپذیر
است که همراه با مشارکت مردمی و گریز مطلوب و مناسب باشد و در واقع تنها راهکاری
است که میتواند مشکلات تهران را تا حدودی حل کند. همچنین با توجه به هزینه
انتقال، نبود شهری در نزدیک به شرایط تهران و زمانبر بودن انتقال تقریبا در کوتاهمدت
با توجه به وضعیت موجود امکانپذیر نیست.
اما سوال مهم دیگری که مطرح میشود این است
که در شرایط فعلی، راهکار چیست؟ انتقال پایتخت یا ساماندهی تهران؟ باتوجه به عدم
انتقال آنی پایتخت بهترین اقدام ساماندهی تهران و مجموعه شهری آن است. از این رو،
کاربردیترین راهکار «تمرکززدایی امکانات و خدمات اقتصادی از تهران»، «توسعه حملونقل
عمومی بین تهران و حومه» و «یکپارچهسازی تهران و شهرهای اطراف آن همچون کرج در
سیاستهای شهری» است.
و آخرین سوال مهم در این طرح اینکه تجربه
کشورهای دیگر چه میگوید؟ باتوجه به مطالعهای که در دهه90 از تجربه 24کشور در
انتقال پایتخت انجام شد، عمده کشورها به اهداف اولیه خود دست نیافتند و مشکلات به
قوت خود باقی ماندند. این مطالعات نشان داد، کشورهایی که پایتخت آنها مشکلاتی شبیه
تهران دارند، از سیاست تمرکززدایی جمعیتی و مراکز شغلی و اقتصادی برای کاهش جاذبه
نسبی سکونت در پایتخت و تشویق به سکونت در دیگر مناطق شهری استفاده کردهاند.
باتوجه به 6سوال کلیدی از طرح رئیس جمهوری
مبنی بر انتقال پایتخت که آن را تنها راهحل مشکلات تهران عنوان میکند، براساس
6مطالعهای که از سال68 تاکنون بر موضوع انتقال پایتخت از تهران انجام گرفت،
احتمال موفق شدن این طرح بسیار پایین خواهد بود و عمده کارشناسان در همه سالها
تاکید بر ساماندهی تهران به جای انتقال پایتخت داشتند؛ چنانکه پیروز حناچی در
اواخر دهه90 در مقام معاون شهرسازی و معماری وزارت راه و شهرسازی که یکی از ارکان
شورای مطالعاتی محسوب میشد، معتقد بود: کاری که لندن برای کاهش جمعیت در دهه70
میلادی کرد، باید برای تهران صورت بگیرد. در آنجا از ابزارهای تشویقی و بازدارنده
برای توزیع خدمات و مراکز شغلی با هدف کاهش جمعیت از پایتخت استفاده شد و جمعیت
لندن در دوره مشخص از 12میلیون به 7میلیون نفر کاهش پیدا کرد. نظر حناچی با اشاره به
الگوی تمرکززدایی از پایتخت انگلیس بر «سهم بالای تهران در استقرار فعالیتهای
اقتصادی (صنعتی و خدماتی) و ضرورت افزایش هزینه در پایتخت و ارائه تسهیلات و مشوقهای
مالی و مالیاتی به فعالیتها در سایر مناطق کشور» تاکید داشت.
همچنین فرزانه صادق، وزیر فعلی وزارت راه و
شهرسازی در سال98 بر این نظر بود که: تعادلبخشی به توزیع جمعیت جزو وظایف شورای عالی
شهرسازی و معماری است و مصوبه مجلس در این خصوص از شورای عالی خواسته است تا
انتقال مراکز اداری و سیاسی پایتخت امکانسنجی شود. تاکنون به هیچ گزینهای برای
انتقال پایتخت نرسیدهایم و هیچ شهری انتخاب نشده است. سیاست پیشنهادی ما
تمرکززدایی از تهران است و انتقال پایتخت بهطور کامل منتفی است.
بررسیها نشان میدهد همه دولتها در راستای
حل مشکلات تهران، یک طرح جدیدی را ارائه دادهاند. در دولت روحانی قانون مصوبه
سال94 مطرح شد و در دولت رئیسی تجزیه استان تهران به سه استان تهران مرکزی، تهران
غربی و تهران شرقی مورد توجه قرار گرفت و در دولت پزشکیان نیز موضوع انتقال پایتخت
بار دیگر مطرح شد. اما شاید نگاهی به تجربه
اندونزی، رئیسجمهور را به ساماندهی تهران سوق دهد؛ زیرا پروژه انتقال پایتخت در
اندونزی از 2021 استارت خورد؛ اما امروز درحالیکه فقط 80 درصد از فاز اول پروژه
5فازی احداث نوسانتارا جلو رفته است، دولت این کشور به پایتخت جدید اسبابکشی کرده
است علاوه براینکه پروسه زمانی انتقال پایتخت طولانی است و تا 2045 به طول میانجامد،
هزینه انتقال نیز سنگین و معادل حداقل 3درصد تولید ناخالص داخلی این کشور برآورد
شده است. بار اصلی احداث پایتخت جدید را قرار است سرمایهگذاران خارجی به دوش
بکشند که البته جذب سرمایهگذار نیز پاشنه آشیل این پروژه در اندونزی شده است. در
کنار این موانع، موضوع «حمله پیشوازانه سوداگران زمین به پایتخت جدید و خرید زمین
با قیمت ارزان»، دولت را برای تامین زمین مورد نیاز برای احداث مراکز اداری و
سیاسی با مشکل روبهرو کرده است. همچنین اختلافات اجتماعی بومیان پایتخت جدید با میهمان
تازهوارد از پایتخت قدیم نیز مخمصه دیگری است که دولت اندونزی با آن مواجه است.
«مشکل» پایتخت حل نمی شود،
منتقل میشود!
باتوجه به اهمیت موضوع مشکلات شهر تهران و
انتقال پایتخت به منطقهای جدید پس از سخنان رئیسجمهور، باید گفت، موضوع انتقال
پایتخت یک بحث قدیمی است که بارها مطرح شده و اقدامات کارشناسی روی آن صورت گرفته
است. نخستینبار، این موضوع پس از پایان جنگ تحمیلی در مجلس سوم مطرح شد و حتی
3نقطه برای این طرح در وضعیت مقدماتی نیز درنظر گرفته شد؛ اما با توجه به مطالعات
صورتگرفته و ظرفیتهای معطلمانده در شهر تهران، و مخالفت کرباسچی شهردار وقت،
گزینه جابهجایی در آن مقطع رها شد و بحث ساماندهی تهران و سروسامان دادن به فضای
شهر تهران در دستور کار قرار گرفت و قضیه انتقال پایتخت به فراموشی سپرده شد. اما
پس از مدتی در مجلس قانون امکانسنجی انتقال مرکز سیاسی و اداری کشور و ساماندهی و
تمرکززدایی از تهران در سال94 تصویب شد که وزارت راه و شهرسازی متولی بررسی این
موضوع شد. پس از مطالعات گسترده، در نهایت کارشناسان و متولی طرح انتقال پایتخت،
بهترین راهحل را در سرمایهگذاری روی ساماندهی تهران عنوان کردند. در طرح جامع شهر تهران، برای رسیدن به شهر و زندگی آسوده شهروندان به
کنترل سقف جمعیتی تهران و جلوگیری از رشد آن توجه جدی شد، علاوه برآن در مجموعه
شهری تهران و فضاهای پیرامونی هم در زمانی که پروژه مجموعه شهری تهران انجام شد
محدودیت گسترش تهران و شهرهای پیرامون در اولویت برنامه بود؛ ولی این پروژه بهدلیل
کاستیهایی در قوانین به سرانجام نرسید، از دهه پنجاه به اینسو بحث کنترل افزایش
فضای کار و فعالیت در تهران و به تبع جمعیت مجموعه شهری تهران موضوعی جدی بوده است. برای تهران هر اقدامی شود، باز نمیتوان پاسخ مناسبی برای حل مشکلاتش
داد. که بخش زیادی از این موضوع بهدلیل تمرکز بیش از حدی است که در تهران وجود
دارد. در مبحث اقتصادی، اگر از منظر کلان ملی به آن نگاه کنیم شاید نزدیک 35 تا 40درصد
صنایع کشور مرتبط با تهران است. همچنین نزدیک به 30درصد شاغلان در عرصه خدمات نیز
در تهران مشغول به کار هستند. در واقع از منظر اقتصادی یک تمرکز بالای مالی در
تهران وجود دارد، کانونهای گردش کار و فعالیت و تولید ثروت در تهران مستقر است.
مساله دوم را باید از منظر فرهنگی و اجتماعی
مورد توجه قرار داد، اکنون بسیاری از کانونهای فعال و زنده فرهنگی کشور همچون
دانشگاهها، مراکز پژوهشی و کتابخانههای بزرگ در شهر تهران قرار دارند. از نظر
درمانی، بهترین بیمارستانهای ایران با بالاترین میزان تعداد تخت در تهران مستقر
شدهاند. در واقع تمرکز شدیدی بر تهران از این منظر هم حاکم است؛ اما اگر مبنای
مدیریت کلان کشور بر توسعه پایدار باشد آیا این روند تمرکز میتواند در تهران
ادامه داشته باشد یا نه؟
موضوع سوم مربوط به مساله محیط زیست است.
اینکه آیا تهران و فضای پیرامونی تهران امکان تداوم رشد جمعیت و کار و فعالیت را
دارد یا نه؟ این نکته را باید مد نظر داشت که نباید محدوده قانونی تهران یعنی حدود
680کیلومتر مربع را معیار سنجش قرار داد، بلکه منظور کل مجموعه شهری تهران است. از
دماوند تا کرج، در پیرامون شهر تهران، تقریبا هر هفته نزدیک به 5هزار نفر به جمعیت
افزوده میشود. در واقع اگر رشد کل کشور، کمتر از یکدرصد باشد در بخشهایی
ازشهرهای پیرامون تهران این رشد به 4تا 5درصد میرسد.
مجموعه این اتفاقات به واسطه نزدیکی به تهران
بوده و موضوع مربوط به مجموعه منطقه شهری تهران است. اگر از منظر محیط زیستی بررسی
شود، تهران از 365روز شاید 20 یا 30روز از هوای پاک برخوردار باشد. همچنین علاوه
بر موضوع کمبود آب و آلودگی هوا، بحث فرونشست در تهران یک موضوع خیلی جدی است که
بهدلیل کاهش بارندگی و کشیدن آبهای زیرزمینی و تامین آب شرب تهران و شهرهای
پیرامون اتفاق میافتد. بنابراین باید دید با توجه به بحث آلودگی هوا، تامین آب و
محیط زیست، آیا وضعیت دامنه البرز جنوبی به این شکل میتواند ادامه یابد یا خیر؟
راهحل را باید به کارشناسان ارجاع داد تا
مجددا مورد بررسی قرار بگیرد که برای این موضوع میتوان به اصل100 قانون اساسی و
واگذاری امور به استانها بازگشت تا ضمن تقسیمات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و
اجتماعی در کشور از تمرکز سیاسی کاست. مجموعه کارمندان دولت در تهران با تمام
وابستههای آن شاید به یک میلیون نفر برسد و از جمعیت 3میلیون نفری که روزانه
وارد تهران میشوند که اختلاف جمعیت روز و شب تهران را میسازند، حداکثر حدود
1.5میلیون نفر صرفا بهدلیل پایتخت سیاسی بودن وارد تهران میشوند. بنابراین، آیا
با کاهش این 2 تا 3میلیون نفر از جریان جمعیتی تهران میتوان مشکل آلودگی هوا،
کمبود آب یا فرونشست تهران را حل کرد؟ پاسخ منفی است؛ زیرا آنچه اصل و ریشه این
مشکلات است در تمرکز نظام سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و تاریخی است، پس درمان هم به
آن مساله برمیگردد. آنچه قانون اساسی جلوی پای ما گذاشته واگذاری مسائل مناطق و
استانها به خودشان است که اکنون برای هر مساله کوچکی باید در تهران تصمیمگیری
شود. با انتقال سیاسی نه تنها
این مساله حل نمیشود، ممکن است مسالهای پیچیدهتر هم شود. سوال مهم دیگری که
مطرح میشود این است که هزینه ساخت شهر جدید چگونه تامین میشود؟ زمانی که موضوع
امکانسنجی مطرح بود، یک بحث سادهانگارانه این بود که از محل فروش ساختماهای
وزارتخانهها میتوان این هزینه را تامین کرد. اما چه کسی این وزارتخانهها را
بخرد؟ اگر قرار است تا این حد جاذبه برای سایرین وجود داشته باشد که کسی بخواهد
ساختمان وزارتخانه را بخرد، از آن چه بهرهای خواهد برد؟ یک مرکز اداری بزرگ یا
هتل؟ در واقع باید یک جذابیتی وجود داشته باشد که ساختمان وزارتخانهها تقاضا
داشته باشند که بتوان از محل فروش آن ها پول ساخت یک شهر جدید را بهدست آورد. این
خودش نوعی تناقض است. مساله تامین مالی شهر جدید
به این سادگی نیست که به راحتی انتقال پایتخت اتفاق بیفتد و از جمعیت تهران کاسته
شود. در واقع مساله بسیار پیچیدهتر از چیزی است که بهنظر میرسد، باید با دقت
بیشتر و بررسی کارشناسانه بیشتری به آن نگاه و توجه کرد. اما نمیتوان این موضوع
را فقط به نگاه کارشناسان موکول کرد و هیچ اقدام عملی صورت نگیرد. مساله تهران یک
مساله جدی است و باید این مساله را با جدیت و قاطعیت ضمن رعایت سه رکن اساسی که
اساس توسعه پایدار هستند، پیش برد. حتی اگر تصمیم بر انتقال پایتخت گرفته شد باید
همه نهادها بر این تصمیم پافشاری کنند و قرص و محکم پای آن بایستند. اگر قرار است جمعیت تهران مطابق با سقفی که در طرح جامع تعیین شده
و همه وزرا زیر آن را امضا کردهاند و براساس آن تاکید شد تراکم ساختمانی در شهر
تهران تا چه میزانی میتواند توزیع شود، دیگر نباید به شهرداران و مسوولان شهری
اجازه داد براساس میل خود یا مدیرانشان تصمیمی بگیرند که خلاف طرح جامع یا خلاف
مصلحت همگانی است. اگر قرار است که تمرکززدایی از تهران انجام شود که ضرورت کار هم
همین است، دیگر نباید تمام تصمیمات را در تهران گرفت، بلکه باید تفویض اختیارات
صورت بگیرد. در شرایط فعلی، انجام کارهای بزرگ در کشور بسیار دشوار است. اگر قرار است
توسعه بنادر جنوبی کشور و ساختن چند شهر بندری در حاشیه خلیجفارس و محدوده مکران
اتفاق بیفتد نیاز به تصمیمات بزرگ دارد و دیگر نیازی نیست همه فرآیندهای پیچیدهای
که جلوی پای نهادهایی که دنبال توسعه هستند محدود به تصمیمات مرکز باشند و شوراهای
عریض و طویلی شکل بگیرد. در واقع باید در واگذاری مسوولیتها یک تجدیدنظر اساسی
شود که مبنای آن میتواند اصل100 قانون اساسی باشد و آن شکلگیری شوراها در استانها
و واگذاری تصمیمات به نهادهای محلی است. از بین کل جذابیتهایی که
در تهران وجود دارد، فقط یکی از آن ها جذابیتهای سیاسی و پایتخت بودن آن است که
این جذابیت سیاسی از نظر جمعیتی تنها یکمیلیون نفر است. اگر دانشگاهها و مراکز
درمانی محاسبه شوند شاید حدود 400تا 500هزار نفر از جمعیت به آن ها تعلق داشته
باشد. پس با انتقال مرکز سیاسی، دانشگاهها و مراکز درمانی و مراکز سیاسی غیر
دولتی سرجای خود باقی خواهند ماند. کل اشتغال مرتبط با خدمات به یکباره تغییر
نخواهد کرد و همچنان بر سر جای خود باقی میماند. حتی اگر انتقال روی کاغذ
کاملا منطقی هم به نظر برسد باید بررسی شود که دولت توان کافی برای آن را دارد؛
زیرا موضوعی پیچیده است که باید به پهنهبندی توسعه مملکت به گونه دیگر نگریست و
باید به سند آمایش سرزمین جدیتر توجه کرد. به اسنادی که در فرآیندهای تصمیمسازی
تولید میشود، بهعنوان یک میثاق ملی توجه و عمل کرد؛ نه اینکه جامعه حرفهای چیزی
ارائه دهند و مدیران ارشد آن را تصویب کنند و در عمل هیچکدام از آن وزارتخانهها
بر وظایفی که در آن سند آمایش یا طرح راهبردی و سند چشمانداز برایشان تعیین شده
است، عمل نکنند.
دولت تازه چگونه به این ایده ناگهانی رسید؟
سوالی که در ذهن کارشناسان و ناظران عرصه عمومی درباره اعلام خبر
انتقال پایتخت به مکران پیش آمده است، پاسخی نهفته در خود دارد. یعنی در واقع
پاسخش مشخص است: چرا و چگونه دولتی تازه
که استدلالهایش در برابر موضوعات و مسائل، تازهکار بودن و قرار داشتن در مرحله
برنامهریزی است، اما ناگهان از انتقال پایتخت به مکران سخن میگوید و
سپس تاییدها و تکذیبهای مرتبط که اتفاقا کار را خرابتر هم میکند؟
مکران؛ پایتختی در مرز جنوبی پاکستان
مکران اما تنها ناحیهای
در ایران است که به عنوان منطقه سونامیخیز شناخته
میشود. این موضوع را سال ۱۳۹۴علی مرادی، رئیس وقت مرکز لرزهنگاری کشوری موسسه
ژئوفیزیک دانشگاه تهران مطرح کرد و گفت: در ایران، منطقهای که شناختهشده برای
تولید سونامی است، ناحیه مکران در سواحل دریای عمان است. مکران در واقع بخشهای
جنوب شرقی ایران و جنوب پاکستان را در بر میگیرد و انتقال پایتخت به چنین
نقطهای در مرز، حکایتهایی است که داستان جدید اعلامی آقای معاون اول دولت را با
تردید و علامت سوال مواجه میکند. رئیس وقت مرکز لرزهنگاری
کشوری موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران در همان زمان تاکید کرده بود که در طرح توسعه
سواحل مکران باید به این موضوع توجه داشت تا آینده طرح توسعه، بر آب یا بر باد
برود. وی به سونامی ۸۳ سال پیش منطقه مکران اشاره کرده بود که بر اثر زلزله ۸.۱
ریشتری آن زمان ایجاد شده و صدمات و لطمات سنگینی به بخشهای پاکستانی مکران وارد
کرده بود. انتقال پایتخت از تهران
زلزلهخیز به مکرانی زلزلهخیز و در معرض سونامی، واقعاً چه استدلالی دارد که حتی
طرح آن به عنوان طرحی در حال بررسی نیز معقول به نظر نمیرسد؟ یک شبه راه صدساله
را رفتن، امری است محال. پشت کار میخواهد و صبر؛ اما در کشور ما با یک خبر و
اظهار نظر میشود ره صد ساله را یک شبه رفت. فقط کافیست این اظهار نظر از سوی
مسئولان باشد، همانند موضوعی که این روزها از سوی مسئولان مطرح و صدر اخبار رسانهها
قرار گرفته است. طرح «انتقال پایتخت». طرحی که نه به صورت واقعی و عملی بلکه در
نشست خبری با رسانهها تغییر دهند. نیازی هم نیست که اسمی از منطقهای برده شود
فقط کافیست بگویند پایتخت اقتصادی باید به لب دریا برود آن هم دریاهای آزاد. همین
کلید واژه کافیست که قیمت ملک در مناطقی که دریای آزاد دارد افزایش یابد. «مکران»
تنها منطقه اقیانوسی ایران است به همین دلیل یکی از نقاط کلیدی در طول سواحل جنوب
شرق ایران به حساب میآید، به عبارت دیگر سرزمین مکران در جنوب بلوچستان قرار
گرفته است و سواحل منطقه مکران از بلوچستان و پاکستان در غرب تا مرزهای عمان به
طول ۹۰۰ کیلومتر امتداد دارد. گفتنی است که «بندر چابهار» تنها بندر
اقیانوسی ایران در این منطقه قرار دارد و سوای آن این منطقه بهجز ذخایر نفت و
گاز، قابلیتهای کشاورزی و شیلات هم دارد پس محیطی است مناسب برای زندگی طولانی
مدت.
زیان طرح مساله برای اهالی، سودش برای مطلعین !
نگاهی به اظهارات اخیر وزیر میراث فرهنگی، درباره
منطقه مکران، از کاستیهای جاری اعم از فقدان جادههای مناسب،
مسائل امنیتی و کاستیهای سرمایهگذاری در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی
روایت میکند و طبیعی است که مجموعه دولت از این کاستیها آگاه است. به قول یک
روزنامه، منطقهای که هنوز کودکانش زبان فارسی بلد نیستند، قرار است به طور
ناگهانی پایتخت ایران شود. آنها همه امیدشان به توسعهای آهسته و پیوسته است که
شاید روزی سراغشان بیاید و دولت حتماً به این موضوع نیز واقف است. در همین راستاست
که معینالدین سعیدی نماینده پیشین چابهار در مجلس شورای اسلامی گفت: از طرح موضوع انتقال پایتخت به مکران فقط و فقط هزینه خدمات و هزینه
زندگی برای مردم مقداری بالاتر رفته است و هیچ توفیری به حال مردم
ما نداشته است. معینالدین سعیدی نماینده
پیشین چابهار در مجلس شورای اسلامی درباره مطرح شدن انتقال پایتخت از تهران و
اسامی برخی مناطق برای این جایگزینی مانند سواحل مکران عنوان کرد: معتقدم دوستان
دولت قبل از بیان موضوعات در تریبونهای رسمی باید یک مقداری کار کارشناسی داشته
باشند، بحث انتقال پایتخت در دولتهای مختلف
مطرح شده است اما اینکه بیایند رسماً عنوان کنند که نظر ما روی سواحل مکران است، باید
عنایت داشته باشند که سواحل مکران الان چه زیرساختهای توسعهای دارد؟ آنچه در این
ماجرا قابل دریافت است، تزریق رونق مجدد به منطقه مکران و
نهایتاً طرح توسعه آن است که بعد از استارت مناسب آن، اما در سالهای اخیر، خبر
چندانی از رونقش نبود و به نوعی رکود در انواع سرمایهگذاریها را در این منطقه
شاهد بودهایم. در گریز از نگاه منفی به ماجرا، اما همچنان تاثیراتی
که رانت اطلاعاتی چنین خبری برای مطلعینِ از قبل داشته است، غیرقابل
کتمان است و از دولتی که قرار بوده صادقانه با مردم سخن بگوید و گردنشان را پای
حرفشان بدهند، تکرار اینگونه روشها و کارها چندان وجهه خوبی نخواهد داشت.
انتقال پایتخت به مکران امکان ندارد
در برنامه هفتم توسعه، بحث اقتصاد دریامحور مطرح
شده و سواحل مکران میتواند پشتیبانی لازم را برای این صنایع برپا کند. بنابراین
توسعه دریامحور باید در دستور کار باشد و مکران هم یک منطقه بکری است که دسترسیهای
لازم را به دریا، خشکی و مناطق مختلف منطقه قفقاز و غرب آسیا دارد. بنابراین مکران
میتواند به یک مرکز تجاری و صنعتی برای آینده تبدیل شود. اما انتقال پایتخت به
مکران امکان ندارد. چه کسی پایتخت سیاسی را به مکران میبرد؟ چون پایتخت سیاسی
باید در جایی باشد که دسترسی همگان به آن وجود داشته باشد. سواحل مکران تا شمال
غرب کشور چقدر مسافت دارد؟ مسافت زیاد است و هزینه زیادی تحمیل میشود. باید در
مکران سرمایه گذاری شود و این منطقه ساحل خوبی دارد برای اینکه ما در حوزه دریا
بتوانیم بهرهوری لازم را داشته باشیم. اما منطقه مناسبی برای پایتخت سیاسی نمیتواند
باشد. به گفته رئیس کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور، پایتخت سیاسی نمی تواند در
کنار دریا قرار بگیرد. پایتخت اقتصادی میتواند تهران باشد و مشکلی در
این زمینه نیست. اقتصاد تهران بستگی به بازار تهران و کارخانههای آن دارد و این
موضوع تعیینکننده است. بنابراین پایتخت اقتصادی میتواند تهران باشد؛ اما باید
پایتخت سیاسی را تغییر داد.
هوش مصنوعی پاسخ داد:
مکران محل مناسبی برای پایتخت است؟
مزایای مکران بهعنوان
پایتخت
موقعیت استراتژیک بینالمللی
مکران به دلیل موقعیت جغرافیایی خود، به ویژه
نزدیکی به دریای عمان و دسترسی مستقیم به آبهای آزاد، موقعیت بسیار استراتژیکی
دارد. این ویژگی میتواند به تقویت جایگاه ایران در تجارت جهانی و توسعه دیپلماسی
دریایی کمک کند.
تمرکززدایی از تهران
تهران به دلیل جمعیت بالا، ترافیک
سنگین، آلودگی هوا، و آسیبپذیری در برابر زلزله، فشار زیادی را تحمل میکند.
انتقال پایتخت به مکران میتواند به کاهش این فشارها و توزیع بهتر منابع و فرصتها
در سراسر کشور کمک کند.
تقویت توسعه منطقهای
تبدیل مکران به پایتخت میتواند باعث جذب سرمایهگذاریهای بیشتر،
توسعه زیرساختها، و افزایش سطح زندگی در این منطقه کمتر توسعهیافته شود. این
اقدام همچنین میتواند نابرابریهای منطقهای را کاهش دهد.
ظرفیتهای طبیعی و اقتصادی
مکران دارای منابع طبیعی غنی، سواحل زیبا، و ظرفیتهای بزرگ در زمینه
شیلات، انرژی، و گردشگری است. این ویژگیها میتوانند از لحاظ اقتصادی به تقویت یک
پایتخت جدید کمک کنند.
چالشهای مکران بهعنوان
پایتخت
زیرساختهای ناکافی
مکران هنوز از زیرساختهای کافی برای
تبدیل شدن به یک پایتخت برخوردار نیست. سیستم حمل و نقل، خدمات شهری، امکانات
بهداشتی، و آموزشی باید بهطور گسترده توسعه یابند.
آبوهوای گرم و خشک
گرمای شدید و رطوبت بالا در برخی نقاط
مکران میتواند زندگی روزمره را دشوار کند. فراهم کردن زیرساختهای لازم برای
مقابله با این چالشها (مانند سیستمهای پیشرفته تهویه و آبرسانی) هزینهبر خواهد
بود.
چالشهای زیستمحیطی
توسعه سریع در مکران ممکن است تهدیدی
برای اکوسیستمهای طبیعی این منطقه، از جمله سواحل و منابع دریایی، باشد. باید به
حفظ محیط زیست توجه ویژهای شود.
فاصله از مرکز جغرافیایی
کشور
مکران در جنوب شرقی ایران قرار دارد و
از بسیاری از شهرهای مرکزی و شمالی ایران فاصله زیادی دارد. این مسئله میتواند
برای ارتباطات و دسترسی سایر نقاط کشور به پایتخت چالشبرانگیز باشد.
چالشهای اجتماعی و فرهنگی
مردم مکران (که عمدتاً از قوم بلوچ
هستند) فرهنگ و سبک زندگی خاص خود را دارند. انتقال جمعیت زیاد از مناطق دیگر به
این منطقه ممکن است تنشهای اجتماعی و فرهنگی ایجاد کند، مگر اینکه مدیریت حساس و
مشارکتی صورت گیرد.
مشکلات امنیتی
در کشورهای خاورمیانه دیده نشده است
که پایتخت نزدیک مرز باشد. احتمال وقوع مسائل امنیتی در پایتخت بخاطر نزدیکی مرز
میتواند بحرانزا باشد. همچنین نفوذ از دریا میتواند امنیت پایتخت را بیشتر به
خطر بیاندازد.
پیشنهادات برای امکانپذیری
انتقال پایتخت به مکران
توسعه تدریجی
به جای انتقال کامل پایتخت، میتوان
برخی از بخشهای دولتی و اقتصادی را به مکران منتقل کرد تا توسعه تدریجی اتفاق
بیفتد و فشار کمتری بر منطقه وارد شود.
تقویت زیرساختها
سرمایهگذاری گسترده در زیرساختهای
حمل و نقل، انرژی، خدمات عمومی، و مسکن ضروری است. راهاندازی پروژههای بزرگ
مانند خطآهن چابهار-زاهدان، شهرهای هوشمند، و مناطق ویژه اقتصادی میتواند به
تقویت منطقه کمک کند.
تقویت مشارکت محلی
موفقیت هرگونه انتقال پایتخت یا پروژههای
توسعهای به مکران به میزان مشارکت و حمایت مردم بومی بستگی دارد. باید فرهنگ، سنتها،
و نیازهای مردم محلی در تصمیمگیریها لحاظ شود.
جمعبندی: مکران بهعنوان
پایتخت
مکران با توجه به موقعیت استراتژیک،
منابع طبیعی، و ظرفیتهای توسعهای، میتواند یکی از گزینههای مناسب برای انتقال
پایتخت باشد. با این حال، این کار نیازمند برنامهریزی بلندمدت، سرمایهگذاری
عظیم، و مدیریت هوشمندانه در زمانی حدود ۲۰ ساله است!
موضوع را تمام شده بدانید
احتمالا از این به بعد صرفا یکی دو مسئول درباره طرح انتقال سخن
خواهند گفت؛ آن هم برای رد شدن و گذشتن از ماجرا. بعد از آن اگر
خبرنگاری سؤالی را از مسئولان مربوطه درباره مکران نپرسد، دیگر هیچ مسئولی راساً
در این باره صحبت نخواهد کرد. چون قرار نبوده و قرار نیست اتفاقی در مسیر
پایتختی مکران بیفتد. مهم جلب توجه به منطقه و البته -خواسته و ناخواسته- رانت
اطلاعاتی است که برای برخیها شکل گرفت و مکران در واقع قرار بوده پایتخت آرزوها و
خوشبختی آن ها باشد.