در
اهمیت ریاضیات همین بس که بر بالای آکادمی افلاطون نوشته شده بود:
«کسی که هندسه نمی داند، وارد نشود.»
آسیانیوز ایران؛ پوریا زرشناس - در عموم مدارس کشور ما، اولین
چیزی که به چشم میآید، ضعف اکثریت دانش آموزان در درس ریاضی است. علت این ضعف را در کنار نحوه نادرست تدریس و
ایرادات متون و نظام آموزشی و امثالهم باید در فرهنگ جامعه نیز جستجو کرد. ریاضیات در جامعهای که چندان برای تفکر منطقی
ارزش قائل نیست، علم و رشتهای سخت و دشوار و غیرجذاب به شمار میآید. در جامعه ما
عموم مردم اعم از پیر و جوان و باسواد و بی سواد و.. عادت دارند که در زمینه مسائل
سیاسی و اجتماعی و فرهنگی هر سخن محیرالعقولی را بر زبان آورند (و نیازی به اثبات
گفته های خود احساس نکنند) اما چون در حوزه ریاضیات نمی توان با یاوه و اوهام به
نتیجه قابل عرضی دست یافت، این رشته مورد اقبال چندانی (به ویژه در میان منبریان و
روشنفکران و سیاسیون و..) قرار نمیگیرد. به نظر اگر شرط اول ورود
به حوزه علمیه و علوم انسانی نمره و معدل ریاضی افراد باشد و فرض بر این گرفته
شود، کسی که ریاضی نمیفهمد توان فهم تاریخ و فلسفه و سیاست را نخواهد داشت، با
جامعه متفاوتی مواجه خواهیم بود؛ همه ما به دنبال شادی و صلح
درون هستیم. صلح درون (Inner peace) به معنای داشتن حسهارمونی،
سلامت احساسی و کامیابی در زندگی علیرغم مشکلات کنونی (پول، روابط، کمبودها و...) میباشد. میتوانیم
با تمرین بر روی پذیرش خود و جهان اطرافمان، انجام مراقبه و تقویت ذهنآگاهی به آن
دست یابیم. اما توجه داشته باشیم مراحل ابتدایی صلح درون، آشتی و عشق به خود است و
اگر این تجربه بسط داده شود، صلح درونی ما به یکپارچگی ما با زندگی تبدیل شده و در
مقامهای عرفانی، به صلح با هستی دست پیدا خواهیم کرد. به همین دلیل وبسایت حیات صلح، رسالت خود را
گسترش صلح درون در نظر گرفته است؛ چرا که معتقدیم تنها راه کمال و سعادت فردی و
جمعی بشر امروز، آشتی معنوی با نفس خود و در دنباله آن، آشتی با نفس هستی است و
هیچ صلح و آرمانشهری در جهان پدیدار نمیشود مگر به واسطه صلح انسان با هستی خویش
صلح درون چیست؟
“یاد بگیرید که
آرام باشید و همیشه خوشحال خواهید بود.” شاید این جمله از عارف هندی پاراماهانسا
یوگاناندا را
بتوان تعریف و نتیجه همزمان “صلح درون” دانست. گرچه عباراتی نظیر صلح درون از دید
و تجربه هر فرد میتواند متفاوت باشد اما مصادیقی برای آن وجود دارد که در همه
تعاریف، یکسان هستند. از جمله:
- توانایی
متوقف کردن نگرانی
- زندگی
بدون استرس
- ذهنی
آرام و متین
- شخصی
نکردن اتفاقات، مکالمات و ….
- عدم
آشفتگی در موقعیتهای مختلف زندگی روزمره
صلح درونی حالت انفعال نیست و مطمئنا زندگی را
کسلکننده نمیکند. برعکس،
ما را هوشیارتر، زندهتر و شادتر میکند. این حالت به ما کمک میکند زندگی کاملتر
و پربارتری داشته باشیم. برای درک بهتر ماهیت صلح درون، از تعریف ویکیپدیا هم کمک میگیریم: «صلح درون
(Inner peace) یا آرامش ذهن (peace of mind) به حالتی از آرامش
ذهنی و روحی، با دانش و درک کافی برای قوی نگه داشتن خود در برابر اختلاف یا استرس
اشاره دارد.» یا به عبارت دیگر:
-
صلح درون یعنی بیش از حد فکر
کردن و تجزیه و تحلیل بیش از حد موقعیتها وجود ندارد.
-
این حالت یک حالت آرامش پایدار
روانی یا معنوی با وجود عوامل استرسزا است.
-
همیشه در صلح بودن به حالت
ارادی آرامش، شادی و رضایت در زندگی روزمره اشاره دارد.
-
این حالت درونی به معنای عدم
فرار از یک فکر به فکر دیگر یا نشخوار فکری در مورد حوادث گذشته یا اتفاقات آینده
و عدم آسبیب دیدن از آنچه مردم میگویند یا انجام میدهند میباشد.
-
صلح درون به معنای آرامش،
متانت، سکون و سکوت در درون و بیرون است.
-
صلح درون به معنی پذیرش خود،
پذیرش دیگران و پذیریش زندگی، همانطور که هست میباشد.
جهت درک بهتر
موضوع، چند نقل قول از شخصیتهای برجسته را مرور میکنیم.
“زندگی با صلح درونی، هماهنگ و
بدون استرس، آسانترین نوع وجود است.” - نورمن وینسنت پیل
“اول آرامش را در درون خود حفظ
کنید، سپس میتوانید آرامش را برای دیگران نیز به ارمغان بیاورید.” -توماس کمپیس
“وقتی صلح درون داریم، میتوانیم
با اطرافیانمان در صلح باشیم. زمانی که جامعه ما در آرامش
است، میتواند آن صلح را با جوامع همسایه به اشتراک بگذارد.” -دالایی لاما
“وقتی ذهن بدون چیزی برای
چسبیدن به آن باقی میماند، ساکن میشود.” -سری رامانا ماهارشی
“وقتی فعالیت بیقرار ذهنتان
کند میشود، وقتی افکارتان مانند امواج در یک روز باد میآیند، آنگاه طعم شیرین
آرامش درون را خواهید دید.” -رمزی ساسون
آرامش درونی (Inner Peace) به معنی داشتن هماهنگی، سلامت عاطفی و احساس
رضایت از خود با وجود درگیریها و تنشهای روزانه است. اما وقتی هر روز در یک محیط
آشفته و گاهی طاقتفرسا مشغول به کار و زندگی هستیم، آزادکردن ذهنمان آسان نیست.
شاید همین باعث شده که برای بسیاری، دستیابی به آرامش درونی آرزوی بیهوده و دور از
دسترس باشد اما هیچ دلیلی وجود ندارد که حتما این گونه باشد.
مطالعات علمی و تجربیات فردی بسیاری اثبات کردهاند که تغییرات و استراتژیهای
کوچک میتواند به شما کمک کند تا ذهن خود را آرام کنید و به آرامشی دست یابید که
بسیار به آن نیاز دارید و برای شما و اطرافیانتان بسیار مفید است. با این حال،
راه رسیدن به صلح با خود و آرامش درونی ساده نیست. فرآیند دستیابی به صلح درونی،
مستلزم گرایش آگاهانه به رهاکردن هر چیز بیفایده در زندگی و پذیرفتن همه
احساساتمان است.
دستیابی به آرامش درونی به این معناست که شما
واقعا بخواهید بدانید که چه کسی هستید و نیز درک این که تنها خودتان میتوانید
هیجانات، احساسات، واکنشهای عاطفی و عکسالعملهای حسیتان را کنترل کنید.
زن ایده آل!
در و دیوار تبلیغات تلویزیونی و شهری و شبکههای
اجتماعی پر است از تبلیغاتی با مضمون زن ایدهآل و تراز جامعه امروز، اما زن ایدهآلی
که در این بازار رو به گسترش تبلیغ میشود نه زنی است که روح داشته باشد، خلوت
گزینی و حیات معنوی را بشناسد، خودش را پشت صورتکهای مواد شیمیایی پنهان نکند،
دغدغهای فراتر از کوچکی و بزرگی دماغ و لب و باسن داشته باشد، به فلسفه و اندیشه
و کتاب علاقه نشان بدهد، مطالعه دقیق و جدی (نه این شوآفهای سخیف اینستاگرامی با
جلد و عنوان کتاب) را بخشی طبیعی از زندگیش باشد و... بلکه زنی است که باید مدام
به خودش برسد (که همین «رسیدن» هم خود حکایتی دارد). در شبکههای اجتماعی مدام
مشاهده میشود که هزینههای ماهیانه یک دختر معیار و تراز جهان امروز را می نویسند: هزینه ترمیم ناخن، هزینه آرایشگاه، هزینه لوازم
آرایشی، و... این زن معیار امروز تعریف شده برای جامعه ماست و توسط رسانهها
برجسته و معرفی میگردد و زنان و دختران را به داوران بیرحم جسم خویش بدل کرده و
روح و شخصیت و فردیت و همه چیز آنها را قربانی دستکاری جسم و ظاهر میکند. عموم
این رسانه ها با تقلیل زنان به «بدن» الگویی از زن موفق را ارائه می دهند که جز
«جسم اغواگر» چیز دیگری برای ارائه کردن ندارند. بسیاری از زنان تحت تاثیر این
رسانه ها خود به خشونت ورزانی ورزیده در حق جسم خود بدل می شوند و در هزارتوی آزار
دهنده توجه بیش از اندازه به بدن گرفتار می آیند. آنها با اعمال جراحی های دردناک
بر دماغ و گونه و لب و.. خود، با اعمال رژیم های غذایی دردناک، با پرسهزنیها
مداوم در پاساژها و بوتیک ها و خریدهای متعدد، با آرایش های نامتعارف و زننده و
امثالهم در یک سیکل دردناک خود آزاری گرفتار می آیند. زنانی که در معرض چنین
خشونتی قرار می گیرند، حتی برای دقایق و ساعتی که در تاکسی و دانشگاهند هم مشغول
چک کردن آرایش خویشند و برای لحظه ای فراغ بال و آرامش ندارند. چنین زنانی کم کم
به افرادی تک بعدی، افسرده، ناراضی و بیزار از خویش و بدون روح و فردیت تبدیل میشوند
و بدون آنکه آگاه باشند در این دام مخرب و ویرانگر، زیبایی و اصالت و شادکامی خود
را از دست میدهند.
چگونه به صلح درون دست پیدا کنیم؟
رسیدن به صلح درونی، فرآیندی کوتاهمدت و یکشبه
نیست؛ عملیاتی بلندمدت و مستمر برای حذف یا کمرنگ کردن موانع بیرونی و حذف یا تسلط
بر موانع درونی همراه با تغییر دیدگاهها، سبک زندگی و انتخابهای ما میباشد. تردیدی
نیست که هر یک از ما وظایفی بر عهده داریم و اغلب روزها نیز وقت تنگ است. با این
حال بیایید اولویتهایتان را دوباره مرتب کنید و ببینید چه اتفاقی میافتد؟ شروع
کنید به ارزشدادن به آن چه واقعا سزاوار آن است: سلامتی جسم، آرامش ذهنی، همراهی
با عزیزانتان و یافتن خوشبختی در چیزهای کوچک. بدین ترتیب خواهید دید که صلح با
خود و رسیدن به آرامش درونی همان طور که از نامش برمیآید، چیزی نیست که از بیرون
و شرایط شما ناشی شود بلکه مستقیماً حاصل نگرشی است که شما شخصا برای زندگی انتخاب
میکنید.
نوع نگاه شما را به زندگی، عینکی مشخص میکند که
برای گذراندن زندگی به چشم میزنید. بنابراین اگر شما یکی از افراد بسیاری هستید
که از نگرانی و اضطراب رنج میبرند و میخواهید این واقعیت را تغییر دهید با تعویض
عینک خود شروع کنید. صلح با خود به این بستگی ندارد که در کجا زندگی میکنید، موقعیت و
عوامل بیرونی زندگیتان چگونه است یا چه اتفاقهایی برایتان افتاده یا میافتد.
صلح با خود که همان دستیافتن به آرامش درونی یا صلح درونی است؛ همان طور که از
نامش برمیآید، بستگی به نگاهی دارد که با آن زندگی را میبینید، دیدگاهی که شما
بر اساس آن برای خودتان تصمیم میگیرید و طرزی که به زندگی نگاه میکنید. هر چه در مسیر تحقق به صلح درونی پیش برویم، طعم
آرامش آن نیز به تدریج برای ما آشکار میشود. در ادامه، راهکارهایی برای شروع تلاش
در این مسیر بیان شده است.
تمرین پذیرش
فهرستی شخصی تهیه کنید
پذیرش خود، جهت ارتقای صلح درون حائز اهمیت است
زیرا ما را قادر میسازد تا با آنچه که در حال حاضر رخ میدهد و وجود دارد مشکلی
نداشته باشیم، صرف نظر از اینکه شرایط چگونه باشد. همانطور که هر چیز با اهمیتی فکر و حواس ما را به خود جلب میکند، توجه
به کمبودها، خواستهها و... نیز باعث پررنگتر شدن آنها در فکر و
روان ما شده و جایگاه محکمتری در زندگی ما پیدا میکنند و همین امر ما را از خود
واقعیمان در لحظه دور میسازد. میتوانیم با تمرین پذیرش خودمان، کار را شروع
کنیم و فهرستی از داراییهای شخصیمان تهیه کنیم: اینکه چه کسی هستیم، چه شکلی
هستیم، چه احساسی داریم، چه کارهایی کردهایم، چه امکاناتی داریم و …
v فهرست شخصی از
شخصیتمان، خصوصیات مثبت و منفی که نیاز به اصلاح دارند، اعمال و ظاهرمان بنویسیم:
برای
پذیرش هر یک از داشتههایمان و هر قسمت از فهرست امتیاز دهیم؛ حتی مواردی که به
آنها افتخار نمیکنیم (مثلا نمره ۵ یعنی ویژگی مورد نظر را کاملا
پذیرفتهایم و نمره ۱ یعنی با وجود آن ویژگی مشکل داریم و آن را
نپذیرفتهایم) اگر لازم است ویژگیها و اقدامات منفیمان را فراموش کنیم و بر آنچه
که امروز برای بهتر شدن خودمان انجام دادهایم، تمرکز کنیم.
v فهرستی از
اهدافمان را تهیه کنیم: داشتن رویا و آرزو، چیزی است که ما را به سمت
خویشتنپذیری و حرکت رو به جلو وا میدارد. اهداف شخصی برای خودمان تعیین کنیم و هر روز به
سمت نیل به آنها حرکت کنیم. به عنوان مثال اهداف شخصی میتوانند شامل چنین
مواردی باشند: کم کردن وزن، تغذیه سالمتر، ورزش بیشتر، انتخاب سرگرمی جدید (مثل
نواختن ساز) یا تماشای کمتر تلویزیون. روزانه از خودمان بپرسیم کاری که هم اکنون
انجام میدهیم همراستا با اهداف و ارزشهایمان است یا خیر (در اینجا اهدافی مثل
شغل و آینده مالی و... مد نظر نیست بلکه هر هدفی که به خود شخص ما اعم از خصوصیات
ظاهری، اخلاقی و... مربوط میشود مد نظر است)
v برای تقویت
پذیرش خود، شاخصههای منفیمان را به مثبت تبدیل کنیم: مثلا شاید فکر میکنیم
به اندازه کافی قد بلند نیستیم بنابراین کاملاً از نظر ما قدمان غیر قابل قبول است
(و میدانیم که قدمان دیگر رشد نمیکند و توانایی تغییر و اصلاح این نکته منفی از
نظر خودمان را نداریم) لذا میتوانیم با معناسازی درباره قدمان، به تمرین خویشتنپذیری
بپردازیم. قدمان چه معنا یا هدفی دارد؟ آیا به ما کمک می کند تا فعالیتهای
خاصی را انجام دهیم که فرد بلندقدتر قادر به انجامشان نیست؟ قدمان چه سودی برای ما
دارد؟ باید در ابتدا سعی کنیم با چنین سوالات و افکاری، منفی بودن حسمان نسبت به
قدمان را کنترل کنیم و با تلاش بیشتر، قدمان را همانطور که هست بپذیریم، چرا که
اندیشههای ما در ایمان به خدا به ما چنین میگوید که خدا تمام شرایط ما را
آنطور که باید باشد، برای ما در نظر گرفته است.
بر چیزهایی که بخاطرشان سپاسگزاریم، تمرکز
کنیم
یک روش تمرین پذیرش زندگیمان، سپاسگزار بودن به
خاطر چیزهایی است که داریم بجای اینکه بر آنچه نداریم، تمرکز کنیم.
- فهرستی
از چیزهایی تهیه کنیم که در زندگیمان ارزش دارد که میتواند شامل مواردی این
چنینی باشد: خانواده، دوستان، سقف بالای سرمان، شغل، غذای کافی، تحصیلات، دولت،
قوانین، طبیعت، جادهها، تکنولوژی و... به خاطر داشته باشیم که برخی افراد
در دنیا دسترسی کمی به چیزهایی دارند که از نظر ما نیازهای اولیه هستند. بهتر است هر
مورد را جزئیات بنویسیم. مثلا صرف داشتن خانواده یک نعمت است اما چرا برای شخص ما
خانواده ارزش بالاتری دارد، حضور خانواده چه به زندگی و روان ما چه کمکی میکند و …
- میتوانیم
در شبکههای اجتماعی، افکار سپاسگزاریمان را با سایرین به اشتراک بگذاریم.
- مطالعه
کتاب هایی نظیر معجزه شکرگزاری
و نیز تهیه دفترچههایی با این مضمون و مرور مستمرشان به تحقق هدف این بخش کمک
زیادی میکند.
از کنترل چیزهایی که نمیتوانیم تغییر
دهیم، دست برداریم
ما به عنوان انسان، اغلب میخواهیم دیگران (کاری
که انجام میدهند یا نحوه عملشان) و محیطمان (خانه، کار، مدرسه، جامعه، جهان) را
کنترل کنیم. ما میخواهیم همسرمان فرد بهتری باشد، رئیسمان مهربانتر باشد، خانهمان
تمیزتر باشد، ترافیک از بین برود. احتمالا به خاطر این است که از ناشناختهها یا آنچه که نمیتوانیم
کنترل کنیم – مثل مرگ خودمان – میترسیم. متاسفانه ما همواره قادر
نیستیم این پیامدها و نیز تفکر، احساس یا عمل دیگران را کنترل کنیم. فقط بر روی چیزهایی که میتوانیم در لحظه حال
کنترل کنیم، تمرکز کنیم. از
خودمان بپرسیم “در این موقعیت چهکاری میتوانم انجام دهم؟” چنانچه نمیتوانیم آن
را تغییر دهیم، فقط آن را بپذیریم، به خدا واگذارش کنیم و در نهایت، خود را از قید
آن رها سازیم.
شرکت در تمرینات ذهنآگاهی
همین حالا بر روی موارد مثبت تمرکز کنیم
ذهنآگاهی به افزایش صلح درون کمک به زیادی میکند.
ذهنآگاهی، آگاهی از لحظه کنونی، اینجا و همین حالا است بجای اینکه درباره آینده
یا گذشته فکر کنیم. فکر کردن به گذشته فقط موجب افسردگی، تاسف و حسرت میشود و فکر کردن به
آینده باعث افزایش اضطراب و نگرانی خواهد شد. حضور کامل در لحظه کنونی و در حال
زندگی کردن، به تدریج باعث افزایش حس رضایت، آرامش و سکون درونی ما میشود و این
نکته، یکی از اصلیترین اصولیست که در کتابهای حوزه کمال و یگانگی به آن پرداخته
شده است.
میتوانید برای شروع، چکیده کتاب ارزشمند «مُلکی دیگر، ملکوتی دیگر» اکهارت
تُلی برای بیداری معنوی را بخوانید. سعی کنیم لحظه حال را درک کنیم. موارد مثبت درباره آنچه که در اطرافمان
روی میدهد را پیدا کنیم. مثلاً اگر در خانه هستیم از پنجره به آسمان آبی نگاه
کنیم. چه حسی درباره این آسمان داریم؟ چه شکلی هست؟ آیا ابرها، پرندگان یا
هواپیمایی در آسمان هست؟ برقراری ارتباط درونی با لحظه حال، امری مهم در رهاسازی
ذهن و شکلگیری صلح درون میباشد. البته منظور ما انکار واقعیت روزمره یا تظاهر به
خوب بودن همه چیز نیست، بلکه ارتباط متمرکز و یگانه با آنچه در لحظه کنونی و در
اینجا جریان و حضور دارد میباشد. مثلا اگر دردی در بدن خود حس میکنیم، به جای
توجه به آن درد، روی هستی پیرامون خود در لحظه تمرکز و توجه کنیم، به تدریج یاد میگیریم
و متوجه میشویم آنچه حقیقتا هست و حضور دارد، لحظه اکنون هستی است، نه درد و
نگرانی و
…
آگاهیمان را بیشتر کنیم
ذهنآگاهی درباره افزایش دادن آگاهیمان درباره خودمان و جهان
اطرافمان است (منظور از آگاهی، دانش نیست بلکه درک همراه با فهمی یگانه با هستی
است). ما با تمرکز و کنترل توجهمان، به انسان آگاهتری تبدیل خواهیم شد. جهت تاکید دوباره منظور از آگاهی، افزایش درک و شعور همسو با
هستی میباشد. لحظهای وقت بگذاریم و
اطرافمان را نگاه کنیم، به اشیاء و افراد نزدیکمان توجه کنیم. بر شی خاصی تمرکز
کنیم و ببینیم چه شکلی است؛ فرم، رنگ، بافت و هدف آن را ببینیم. سپس آن شیء را لمس
کنیم آیا نرم است یا سخت، یا ناهموار؟ چشمانمان را ببندیم و دستانمان را روی آن شی
بگذاریم. چه حسی دارد؟ سرد است یا گرم؟ چه چیزهای جدید و متفاوتی درباره این شی
فهمیدیم که تا پیش از این نمیدانستیم؟ (چنین تمرینهای سادهای به مرور زمان و با
درک فلسفه، اهمیت و نتایج آن بسیار کاربردی هستند و به مرور زمان سبب میشوند تا
بتوانیم فارغ از گذشته و آینده و دغدغهها و... به یک چیز (شی یا حس) در لحظه حال تمرکز
کرده، با آن ارتباط برقرار کرده و مدیتیشن کنیم.
افکارمان را مورد توجه قرار دهیم
توجه کنیم چه افکاری از ذهنمان همانند ابری در آسمان میگذرند؛
بدون اینکه آنها را قضاوت کرده، رد کنیم یا بپذیریم. فقط اجازه دهیم آنها از
ذهنمان بگذرند و ما شاهد و ناظر آن افکار باشیم. هنگامی که فکری به ذهنمان
خطور میکند، حواسمان به آن باشد و سپس بگذاریم برود. (این تمرینی حیاتی برای
رسیدن به صلح درون است که در آینده بیشتر به آن میپردازیم اما به طور خلاصه میتوان
گفت که باید آنچه در فکر ما هست را از خود جدا در نظر گرفته و هم چون یک مشاهدهکننده
و یک مشاهدهشونده شویم، شخصی که فکر میکند و شخصی که شاهد آن فکر است. این جدا
شدن از فکر، تاثیر شگرفی در افزایش آگاهیمان خواهد داشت و در بلندمدت با کنار
رفتن مشاهدهشونده، نه مشاهدهکنندهای در کار خواهد بود و نه مشاهدهشوندهای؛
آنچه هست، مشاهده هست و بس.) یک راه رها کردن افکار، از طریق تصویرسازی است.
چشمانمان را ببندیم و رودی را تصور کنیم که برگها به پایین و روی آن میافتند.
هنگامی که به فکر منفی میاندیشیم، آن فکر را روی برگ بگذاریم و ببینیم که روی برگ
از رود به پایین میرود تا جاییکه دیگر آن را نمیبینیم.
تمرینات ذهنآگاهی را انجام دهیم.
تکنیک ذهنآگاهی راهی عالی برای تمرین خودآگاهی است. یک تمرین ذهن آگاهی این است هنگامی که تکهای
(میوه، شکلات یا هر چیزی را)
میخوریم بجای اینکه آن را به دهانمان پرت کنیم و بجوییم، رنگ و بافت آن را نگاه
کنیم و سپس یک تکه کوچک از آن را گاز بزنیم. آن تکه را به آرامی بخوریم و ببینیم
چه مزهای دارد و چه حسی در دهانمان ایجاد میکند. این تمرینی برای حس و درک کردن
هر چیز جاری در لحظه حال زندگیمان است. مثلا میدانیم شکلات شیرین و خوشمزه است
اما واقعاً و عمیقاً ظاهر و بو و طعم و تجربه چشیدن آن را درک نکردهایم... به یک
پیادهروی برای ذهن آگاهی برویم. بدین شکل که به پیادهروی برویم و در این حین به
هر چیزی که به فکرمان خطور میکنم و نیز اطرافمان توجه کنیم. میتوانیم شکل فیزیکیمان
را در حال قدم زدن ببینیم و این حرکت (عضلات، بازوها، پاها)
چه حسی دارند و...
حالت دیگر این تمرین، پیادهروی با سرعت بسیار آهسته است، بهطوری که به تکتک صداها،
افراد، خیابان، درختان و... که در مقابلمان ظاهر میشود توجه کامل کنیم. تمرینات بیشتر برای خودآگاهی را میتوانیم با
مطالعه یا جستجو در اینترنت پیدا کنیم.
مراقبه
محلی آرام پیدا کنیم
مراقبه با تامل ساکت همراه است. ابتدا محیط خوبی
را برای مراقبه پیدا کنیم که میتواند اتاقی ساکت، چمنزاری آرام، یا نشستن در
کنار رودی در کنار جنگل باشد (منظور محیطیست که دارای سکوت و انرژی مثبت برای ما
باشد، حتی گوشه اتاق و در کنار یک گلدان هم میتواند این شرایط را برای ما فراهم
کند). اگر میتوانیم بهتر است خودمان را از باقی جهان دور کنیم. انجام مراقبه قبل از خواب یا در هنگام طلوع
آفتاب مفید است (زمان طلوع، زمان بیدار شدن جهان و سرشار از انرژی مثبت است).
عوامل حواسپرتی را محدود کرده و راحت
باشیم
درها و پنجرهها را ببندیم، نورهای تند را کم
کنیم. صداهای ناهنجار، ترافیک و سطح آلودگی صوتی را کم سازیم (مثلا در ساعات خلوت
روز مثل شبها یا اول صبحها، خاموش کردن تلفن و موبایل و …) در صورت تمایل
یک شمع معطر یا شمع و عود روشن کنیم (اگر به ما حس مثبتی میدهد) از دیگران
بخواهیم در زمان مراقبه تنهایمان بگذارند. میتوان روی درب اتاق، برچسبی گذاشت و
به خانواده اطلاع داد که وارد اتاق نشوند. در صورت تمایل به موسیقی آرامبخش و ملایمی گوش دهیم. بهتر است به جای
موسیقیهای کامپیوتری، موسیقی آلات موسیقی نظیر پیانو، هنگدرام و یا صدای طبیعت را بشنویم. بهتر است از موسیقی با کلام اجتناب کنیم؛ زیرا موجب حواسپرتی
میشود و تمرکز را دشوار میسازد. همچنین استفاده از موسیقیهای مخصوص مراقبه نیز
کمک شایانی میکند. برای مراقبه میتوان روی سطحی نرم و راحت دراز کشید، یا چهار زانو نشست. میتوان با چشمان باز یا بسته مراقبه کرد ولی
برای ما تازهکاران بهتر است این کار را با چشمان بسته انجام دهیم تا از حواسپرتی
اطرافمان کاسته شود. هنگامی که مراقبه را آغاز میکنیم، سعی کنیم به چیز دیگری غیر از صلح
درون فکر نکنیم (صلح با هر معنایی که برای ما دارد). اگر تصاویر یا افکار سرگردانی
داریم، از کلمات دلگرمکننده برای تمرکز استفاده کنیم یا توجهمان به مراقبه برگردد. سرگردانی ذهن، امری طبیعی است؛ بیش از حد تلاش
نکنیم. ذهن عادت دارد برای تثبیت حضور خود، فکرسازی کند. افکاری بیمعنی، رویاهایی
جذاب، خاطرات گذشته و … را به یاد میآورد تا کنترل ما را به دست بگیرد.
در این حالت هر بار متوجه شدیم ذهن، ما را کنترل میکند باید مجدداً شاهد رفتار ذهن
و افکارش باشیم تا وقتی که به مرور بباموزیم در مراقبه به هیچ چیز فکر نکنیم و فقط
نظارهگر خود و هستی باشیم. پس از مراقبه، هر گونه افکار یا احساسات تجربه شده را
که مفید یا مورد توجه بوده، یادداشت کنیم. بد نیست تاریخ و زمان تمریناتمان را بنویسیم
تا پیشرفتمان را چک کنیم. انواعی دیگری از مراقبه مانند تصویرسازی و تجسم وجود دارند که برای
برخی افراد مفید هستند (مراقبه تکنیکها و روشهای مختلفی دارد که برای هر فرد، یک
یا چند روش خاص بهتر جواب میدهد). یکی از این روشها این است که سعی کنیم آنچه تصور
یا بدان فکر میکنیم را در ذهنمان کنترل کنیم. این کار به ما در زندگی روزمره و
نیل به اهداف کمک میکند (یادمان باشد که این تصویرسازی هم باید با آگاهی باشد.
یعنی باید ناظر باشیم و بدانیم که در حال تصویرسازی هستیم نه اینکه در این رویا
غرق شویم). چشمانمان را ببندید و
خودمان را در مکان امنی تصور کنیم که میتوان در آن استراحت کرد و آرام گرفت. این
مکان میتواند ساحل، اتاق خواب یا در میان باغی باشد. توجه کنیم مکان امن ما چه
حسی دارد. گرم، نرم و راحت است؟ چه میشنویم؟ چه میبینیم؟ به این فکر کنیم مکان
امن ما چه بویی دارد. شاید بخواهیم مدتی آنجا بمانیم و هنگامی که آماده شدیم،
چشمانمان را باز کنیم. درباره
حسی که از رفتن به مکان امن پیدا میکنیم، اندیشه کنیم. از این تصویرسازی هرگاه
احساس ناآرامی کردیم، استفاده کنیم. تصور کنیم صبح بیدار شدهایم و معجزهای رخ داده – همه مشکلاتمان
یک شبه حل شده است. تصور کنیم ما و محیط اطرافمان چه شکلی خواهد بود. کجا هستیم؟ چه
حسی دارد؟ چه کسی در اطراف ما است؟ چه میشنویم؟ چکار میکنیم؟ این تصویرسازی به
تعیین هدف و دستیابی به آن کمک میکند.
با آثار هنری مراقبه کنیم
تمرین هنری هم میتواند موجب تقویت صلح درون شود
و به فرد برای حس آرامش و رضایت کمک کند. تمرکز بر هنر در حین مراقبه میتوان
الهامبخش بوده و به ما حس آزادی و شگفتی دهد.
- هنری
را انتخاب کنیم (نقاشی، مجسمهسازی و غیره) که به آن علاقه بیشتری داریم و به مدت ۵ دقیقه بر آن تمرکز
کنیم. درباره آن هنر چه ملاحظه میکنیم؟ چه احساسی پدید میآید؟ آیا داستانی در
ذهنمان مینوازد؟ چه افکاری به ذهنمان خطور میکند؟
- هنر
و معنایی که برایمان دارد را درک کنیم و از آن لذت ببریم.
مراقبه بر هنر هم یک تکنیک است که ممکن است برای
برخی افراد کارا باشد. هدف آن
این است که بر عاملی بیرونی – که بر ذهن و روان و احساس ما اثرگذار است – تمرکز کرده
تا بتوانیم لحظه حالی که آن عامل بیرونی برای ما فراهم ساخته به آگاهی درونی منجر
شده و این امر به مرور به صلح درون ختم خواهد شد. انواع مختلف روشهای مراقبه در دسترس ما است. هر چه فرمهای بیشتری
پیدا کنیم، در مراقبه و پیدا کردن صلح درون ماهرتر میشویم. مانترا یا مراقبه متعالی را امتحان کنیم که در
آنها کلمه یا عبارتی را در حین مراقبه مرتباً تکرار میکنیم. یوگا انجام دهیم. یوگا شامل انجام حالاتی است که
نیازمند تمرکز است؛ این امر موجب افزایش یافتن حس آرامش و حضور در لحظه حال میشود. کی گانگ، نوعی داروی طب چینی است که بر ایجاد
توازن از طریق ترکیبی از تنفس عمیق، مراقبه و حرکات فیزیکی تمرکز دارد. تای چی، هنر رزمی چینی است که ترکیبی از تنفس
عمیق با حالات سنتی چینی است که موجب افزایش آرامش و راحتی میگردد.
حل کردن مسائل گذشته
با یک روان درمانگر صحبت کنیم. اگر تجربه آسیب یا
بدرفتاری در گذشته داریم، گذشتن از این تجارب برای کسب صلح درون میتواند دشوار
باشد. رسیدگی به این تجارب بدون گرفتن کمک هم میتواند سخت باشد. باید در نظر داشت که هر یک از این تجربههای
عمیق و سخت همچون سدی بر سر راه آرامش ذهنی و جریان درونی انرژی عمل میکنند. اگر هر یک از این موارد زیر را تجربه کردهایم و
بخصوص اگر این احساسات در تداخل با تواناییمان برای انجام امور روزانه هستند،
ملاقات با روانپزشک را مد نظر قرار دهیم:
- اضطراب
- بیخوابی یا تغییر عادات خواب
- تحریکپذیری یا نوسانات خلق و خو
- بازگشت به گذشته یا خاطراتی که ناخواسته
به ذهن ورود میکند.
- احساس جدایی و جدا افتادگی
- احساس شکست یا عاری شدن از احساسات
- افسردگی
- ترس یا فوبیا
- مشکل تمرکز یا تصمیمگیری
- احساس تهدید شدن یا نا امنی
- افکار یا احساسات آسیب به خود
به گروههای حمایتی ملحق شویم
در موارد زیادی، حل کردن گذشته میتواند در کنار به اشتراک
گذاشتن احساسات و تجارب با دیگران بخصوص اگر آنها نیز تجربه مشابهی داشته باشند،
مفید و موثر واقع شود. صحبت با دیگران درباره گذشتهمان
و اینکه چگونه بر ما تاثیر گذاشته، به ما امکان میدهد تا تاثیر این تجارب را مورد
کنکاش قرار دهیم. این کار به ما در حل مشکلات گذشته و گذشتن از آنها جهت کسب صلح
درون کمک میکند. گروههای پشتیبان و حمایتی
بخصوص برای قربانیان خشونتهای خانگی و افرادی که با اعتیاد دست به گریبان هستند،
مفید میباشد. سعی کنیم احساسات و تجارب
مثبت و نیز دردهایمان را با گروه حامیمان صادقانه و کامل در میان بگذاریم. شاید
پیوستن به گروههای معنوی برایمان مفید باشد. درباره احساسات و تجارب
گذشتهمان بنویسیم چرا که این کار به ما در پردازش آنها کمک میکند. دفتر روزانه،
جای خوبی برای ثبت احساسات و بررسی آنها بدون ترس از هر گونه قضاوت است. میتوانیم
از دفتر خاطرات روزانهمان برای تامل درباره راهحلهای احتمالی و کارهایی که میتوانیم
در آینده انجام دهیم، استفاده نمایید. مطمئن شویم درباره خودمان
قضاوت نمیکنیم. دلسوزی که برای یک دوست میکنیم، برای خود داشته باشیم. مثلاً اگر
درباره تجربه دردناکی نوشتیم که باعث شده حس بیچارگی کنیم، از هر گونه قضاوت نظیر
“من دوست داشتنی نیستم”، خودداری کنیم در
عوض با خودمان مهربان باشیم: “آن اتفاق تجربهای واقعاً آزاردهنده بود ولی واکنش
من هم طبیعی بود. اگر این فرد به این رفتارش با من ادامه دهد، من باید به دنبال
عشق و حمایت دیگران باشم”. یادمان باشد صلح درون یعنی
کنار آمدن و آشتی راستین با تمام خویش، این امر شامل پذیرفتن خوبیها و بدیها،
نقصها و ضعفها، اشتباهات تصمیم گیری و رفتاری و … تا دوست داشتن خود، کمک
به خود، مهم دانستن وجود خود و ... میباشد.
تفکرمان را تغییر دهیم
بسیاری اوقات، عادات منفی را از فکر کردن به افرادی در زندگیمان
به دست میآوریم که حتی کسی متوجه آنها نمیشود. مثلاً اگر پدرمان فردی سختگیر و
غیر منعطف است شاید ما هم ناخواسته یا ارادی سعی میکنیم مثل او رفتار کنیم در
حالیکه میدانیم آن خصوصیت پدر، ویژگی منفی برای خود او و دیگران است. یادداشت کنیم چه هنگامی “واکنش ناراحتکننده” یا
افکار منفی داریم. لحظهای وقت بگذاریم و شواهد واکنشمان را بررسی کنیم. مراقب شخصیسازی باشیم: هنگامی که متقاعد شدهایم
همه چیز درباره ما و در رابطه با ما است به سختی میتوان به صلح درون دست یافت.
مثلا اگر معلم کودکمان بگوید کودکمان در انجام تکالیف به کمک بیشتری نیاز دارد،
شاید آن را حمله شخصی به خود در نظر بگیریم بجای آنچه که واقعا هست: یک اظهار نظر
از این واقعیت که فرزندمان به کمک بیشتری نیاز دارد و معلمش فکر میکند میتوانیم
به او کمک کنیم. به خودمان یادآوری کنیم اغلب چیزها همانند حملات شخصی نبوده و ما
تنها مسئول همه امور نیستیم. هنگامی که متوجه افکاری از
این دست شدیم یا افکاری که حس منفی یا شکننده دارند، به دنبال شواهدی برای شکلگیری
و منشا این تفکر یا حس باشیم. روشهای دیگری را
برای نگاه به آن موقعیت در نظر بگیریم. به خودمان یادآوری کنیم که یک تجربه منفی
توصیفکننده ما نیست و آینده ما را تعیین نمیکند.
مرزها و محدودههای سالمی تعیین کنیم
گاهی اوقات روابط ما، ما را از کسب صلح درون باز میدارد بخصوص
اگر آنها ناسالم یا سست باشند. تعیین مرز و محدوده برای افرادی که مدتهای طویل در
زندگیمان بودهاند، کار دشواری است. باید خودمان را تقویت کنیم
و با تعیین مرزهای ارتباطی سالم برای خودمان، صلح درون را بیابیم. نیازها و ارزشهایمان
را مشخص کنیم و دستورالعملهایی را مطابق آنها تعیین نماییم. مثلاً شاید مادرمان پنج بار در روز به ما زنگ میزند
حتی اگر در دانشگاه باشیم یا مستقل زندگی کنیم و تحت مسئولیت او نباشیم. این رفتار
استرس زیادی به ما وارد میکند. اشکالی ندارد با او صحبت
کنیم و بگوییم “مادر، درک میکنم میخواهی با من در ارتباط باشی، ولی من الان
کارهای زیادی دارم که باید انجام دهم؛ من بیرونم و باید زمان کافی برای این کارها
بگذارم و این تماسها باعث شده کارم سخت شود. بیا جمعهها با هم صحبت کنیم، خوبه؟
اینطوری میتوانیم با هم در تماس باشیم و من هم میتوانم به کارهایم برسم”. مهم است که هر عاملی که سبب آشفتگی درونی و
ایجاد حس منفی نسبت به خود و دیگران میشود باید حذف گردد تا بتوانیم راه را برای
حرکت به سمت صلح درون هموار سازیم.
اضافهها را دور بریزید و ساده زندگی
کنید
اگر بیش از حد در مسائل زندگی غرقشدهاید و از
دست زندگیتان به تنگ آمدهاید، مجبورید برخی محدودیتها را برای خودتان تعیین
کنید. شاید لازم باشد برخی کارهای بیاهمیت را انجام ندهید. باید با خودتان صادق باشید و آن چه را واقعا به آن نیاز ندارید، حذف
کنید. این حذفکردن میتواند
حذف برخی روابط باشد یا کاستن از تعداد لباسهای اضافی کمدتان، مبلمانی که بیخود
فضای اتاقتان را تنگ کرده است، دورانداختن وسائل زائدی که انبار کردهاید، یا دستکشیدن
از خاطرات، افکار و حرفهای دیگران که ذهن شما را پرکردهاند.نکته مهم این است که به هر صورت که میتوانید زندگی خود را ساده کنید. یک زبانزد ذن میگوید: وقتی تشنه باشم، آب میخورم.
وقتی گرسنه باشم، غذا میخورم. سادهسازی زندگی یکی از گامهای رسیدن به آرامش درونی است. سادهسازی
مداوم، سلامتی درونی و بیرونی ایجاد میکند که موجب ایجاد تعادل و هماهنگی در
زندگی فرد میشود. به قول سهراب سپهری: «ساده باشیم! چه در گیشۀ یک بانک، چه در زیر درخت.»
دست از نگرانی بردار
برای رسیدن به صلح درونی، یکی از مهمترین
تغییراتی که باید ایجاد کنید این است که نگرانی را از زندگی خود دور کنید. نگرانی، هر چند گاهی اجتنابناپذیر
است، اما واقعاً بیفایده است. در واقع بیهوده است که بارها و بارها روی موضوعی
تمرکز کنید و هر بار همان سفر ذهنی را انجام دهید که تنها فایدهاش این است که شما
را به بنبست میکشاند و اضطرابتان را افزایش میدهد. تمرکز خود را تغییر دهید و به جای نگرانی، با دقت فکر کنید. هنگامی که
با موقعیتی نامطلوب مواجه میشوید، آن را به دقت تجزیه و تحلیل کنید. سپس ببینید
که آیا راه حلی برای آن مشکل وجود دارد و بعد تصمیم بگیرید که آیا میتوانید کاری
در مورد آن انجام دهید یا خیر؟ اگر میتوانید، ادامه دهید و اقدام کنید. به عنوان
انسان خردمند این وظیفه شماست که برای اصلاحِ آن چه دوست ندارید، اقدام کنید. از
سوی دیگر، اگر راه حلی ندارید همچنان باید اقدام کنید. اما این بار باید برای
کنترل ذهن خود اقدام کنید. به خود اجازه ندهید که در دور باطلی از نگرانی و مکالمه
ذهنی قرار بگیرید. بنابراین بر پذیرش واقعیتی که واقع شده است، تمرکز کنید. با جریان پیش
بروید، از آن درس بگیرید و ادامه دهید.
با دلت نفس بکش! (تنفس شکمی)
مطالعات بسیاری نشان دادهاند که بین وضعیت
جسمانی و وضعیت روحی افراد ارتباط مستقیمی وجود دارد. بنابراین هنگامی که اضطراب
بر شما غلبه کرد، بنشینید و نفس بکشید: آهسته، عمیق و شکمی (دیافراگمی) نفس بکشید.
این گونه بلافاصله احساس آرامش جسمی خواهید کرد. سپس خواهید دید که چگونه تنش ذهنی
شما نیز کاهش مییابد. یادتان باشد از تکنیک تنفس شکمی فقط به عنوان اقدامی
اورژانسی و موردی استفاده نکنید. در واقع اگر واقعا میخواهید به صلح درونی برسید،
لازم است تا تنفس عمیق را به شیوه تنفسی خود تبدیل کنید. هر روز حداقل دو دوره ۱۰ دقیقهای را به تمرین تنفس شکمی اختصاص دهید. خیلی زود خواهید دید
که سطح کلی اضطراب و تنش ذهنی شما به میزان قابل توجهی کاهش مییابد.
فعالیتی آرامشبخش پیدا کنید که
برایتان مفید باشد
چندین راه موثر برای دستیابی به صلح درونی وجود
دارد. مواردی را پیدا کنید که برای شما مفید است و آنها را به کار ببرید. از گوشدادن
به موسیقی گرفته تا پیادهروی یا دویدن، انجام یوگا یا تمرینات مراقبه، تمرین تنفس
شکمی، رنگآمیزی، نظافت منزل، کوهنوردی و غیره. نکته مهم این است که شما مجموعه وسیعی از راههای دستیابی به آرامش
درونی در آستین داشته باشید تا بتوانید در هر لحظه از شیوهها و راههایی که بیشتر
مورد علاقه شما هستند، استفاده کنید. علاوه بر این، اختصاص زمانی در هر روز برای انجام یک تمرین تمدد
اعصاب به شما در حفظ تعادل کمک میکند. همان طور که قبلاً اشاره کردیم، انتخاب دقیق عینکهایی که میخواهید از
پشت آن به دنیا نگاه کنید، ضروری است. اگر با عینک غُرزدن و شکایت، قربانی یا
گناهکار و ناتوانی و ترس به دنیا نگاه کنید، فقط احساس ناامیدی و درماندگی خواهید
کرد. چرا این گونه است؟ به این دلیل که شما ذهن خود را عادت دادهاید که دنبال
چیزهای منفی بگردد، چشمتان چیزهای منفی را میبیند و ذهنتان چیزهای منفی را دنبال
کند. مانند مشکلات، دشواریها و محدودیتهای زندگی روزانه. به این ترتیب معلوم است که شما نمیتوانید خوشحال باشید و احساس آرامش
کنید، وقتی فکر میکنید و میبینید که با ناملایمات احاطه شدهاید. اما خبر خوب این که شما بهراحتی میتوانید مغز خود
را برای شناسایی فرصتها، منابع و جنبه مثبت زندگی آموزش دهید. آگاهانه، انجام آن را شروع کنید: هر روز همه چیزهای
خوبی را که دارید، مرور کنید و دوباره بشناسید و به خاطر داشتههایتان سپاسگزار باشید.
با گذشت زمان، این عملکردِ آگاهانه، خودکار میشود و شما ناگهان متوجه خواهید شد
که چقدر خوششانس هستید.
ورزش کنید
شاید از نظر شما، این که برای رسیدن به آرامش
درونی لازم است تا ورزش کنید، غیرمنطقی بیاید. با این حال، واقعاً چنین است. ورزش
منظم نهتنها برای سلامت جسمانی شما فوایدی دارد بلکه سلامت روان شما را نیز بهبود
میبخشد. ورزش منظم به شما کمک میکند تا ذهن خود را پاک کنید، از نگرانیهای خود
جدا شوید و اعتمادبهنفس و عزت نفس خود را به دست آورده یا احیا کنید و ارتقا
بخشید.
به قدر لازم بخوابید و سالم بخوابید
این که تا دیشب چه وقت، چقدر و چطور خوابیدهاید،
دیگر اهمیتی ندارد. از امشب مراقب باشید خواب شما از نظر کمیت و کیفیت کافی و سالم
باشد. مطالعات بسیاری انجام شده که نشان میدهند بیخوابی، بدخوابی یا مشکل در بهخوابرفتن
یکی از رایجترین تظاهرات اضطراب است و کمبود کلی خواب، فقط آن را بدتر و وضعیت را
تشدید میکند.
بنابراین لازم است تا
برای داشتن خوابی کافی و سالم و کنارگذاشتن مکالمه ذهنی و نشخوار نگرانیهای خود
در رختخواب، قاطعانه تصمیم بگیریم. برای آخرین ساعت قبل از رفتن به رختخواب انجام فعالیتی آرامشبخش و لذتبخش
را در نظر بگیریم. این فعالیت باید ذهن شما را از مسائل اضطرابزا دور کند، فعالیتهایی مانند خواندن
رمان و کتاب (فردی یا با خانواده)، گپزدن در جمع خانواده یا دیدن فیلمی مفرح یا
شنیدن یا نواختن قطعاتی موسیقی، طراحی و رنگآمیزی (کتابهای رنگآمیزی خوبی در
بازار هست)، حلکردن جدول و معما. خلاصه،
کاری که ذهن شما را با رغبت به خود معطوف کرده و از این طریق بر آن چه تجربه زیسته
روزتان بوده ببندد. مهمترین اخطار در این زمینه - مبتنی بر تازهترین پژوهشهای علمی-
پرهیز از موبایل، تبلت و پرسهزدن در شبکههای اجتماعی است. نور ساطع از این
فناوریها طبق مطالعات دانشگاهی با تاثیراتی که بر چشم و بینایی میگذارد، موجب
اختلال در خواب و مراحل طبیعی آن میشود. توصیه اکید این است که یک ساعت قبل از
خواب گوشیتان را به حالت بیصدا درآوردید و به هیچ عنوان آن را به اتاق خواب یا
در رختخواب با خود همراه نبرید.
فرآیند صلح درونی را شروع کنید
برای آن چه تا به حال بودهاید، کاری نمیتوان
کرد اما از فردا با اولویتدادن به هفت یا هشت ساعت خواب آرام شبانه از خود مراقبت
کنید.
کجا با این عجله؟ از سرعت زندگیتان
بکاهید
زندگی با عجله باعث ایجاد هرج و مرج عاطفی میشود.
اگر هنگام حرکت، صحبتکردن یا انجام کارها (از جمله رانندگی، غذاخوردن یا کار پشت
میز)، سرعت اعمال فیزیکی خود را کاهش دهید، سطح استرس شما به طور خودکار کم میشود.
با کاهش سرعت، چیزهای کمتری در ذهن شما جمع میشود و میتوانید جزئیات را بهتر و
با دقت بیشتری ببینید. کاهش خستگی ذهنی و جسمی ناشی از کاهش سرعت به شما این امکان
را میدهد که با خودتان هماهنگ و با محیط پیرامون در تعادل باشید.
«کاری که شده، شده!» بپذیر و رها کن!
اتفاقی که افتاد، افتاده و نه تو و نه هیچکس دیگر
نمیتواند آن را برگرداند. گلدان کریستالی که شکست، دیگر شکسته و عزیزی که از دنیا
رخ بربست، برای همیشه رفته است. پس با هوشیاری و دقت ببین و بپذیر و سپس رهاکن!
مثل عزیزانمانم که رهایشان میکنیم با پذیرش قطعی مرگ وقتی میمیرند. دنبال مقصر نگرد نه در خودت نه در بیرون. فرقی نمیکند مقصر چه کسی بوده یا در
شرایط مختلف چه سلسله اتفاقات احتمالاتی دیگری میتواند افتاده باشد. آن چه مهم و
مسلم است مواجهه با موج احساسات ناشی از وقایع است. شما باید این احساسات را تجربه
کنید و سپس اجازه دهید همان طور که آمدهاند بروند و دیگر آن را در مکالمه ذهنی
خود، احضار و نشخوار نکنید. برای آرامکردن ذهن خود، باید افکار منفی و خاطرات ناخوشایندی که شما
را آزار میدهند، از خود دور کنید. این کار با تکنیک مرور، پس از بهیادآوردن جزئیات خاطرات و مرورِ
با فاصله و دقیق آن انجام میشود.
اگر در حال حاضر و اکنون، مشکلی دارید حلش کنید.
اجازه ندهید زمان به جای شما تصمیم بگیرد یا حکمش را صادر کند. حل مشکلی که دارید، شما را از استرس رها کرده و
به شما اجازه میدهد از آن عبور کنید. شما باید با مشکلات خود روبهرو شوید؛ حتی
زمانی که راه حل را دوست ندارید یا پذیرش آن سخت است. در دوران دانشجویی در نیمه دوم دهه 90 گاه با هیجانات و احساسات مهارناشده و تنشهای
عاطفی یا حسی جوانی ۲۰ و چند ساله، نزد دوستی میرفتم که در
اتاق 5۱۰ خوابگاه پسران دانشگاه
شهید بهشتی تهران ساکن بود. منصور
بعد از این که غُرها و شکایات فراوانم را میشنید و به نگرانیم از گذشته و آینده
گوش میداد، به سادگی میپرسید: «الان و اکنون در اینجا چه چیزی کم است یا چه
نگرانیای وجود دارد؟» طرح این پرسش و تامل در پاسخ آن موجب میشد که به لحظۀ حال
در اتاق 5۱۰ برگردم و ببینم
همه چیز سر جای خودش است. واقعا هیچ چیز کم نبود و هیچ نگرانی واقعی وجود نداشت.
به همین سادگی آرام میشدم. زندگی در زمان حال، مستلزم توجه اکید به «اینجا و اکنون» است و آن چه
در «اینجا و اکنون» اتفاق میافتد. به عبارت دیگر زیستن در زمان حال به این معناست
که با آن چه در حال حاضر اتفاق میافتد، هماهنگ باشید و نیز آگاه باشید که بهسادگی،
جز آن چه اکنون هست، چیز دیگری وجود ندارد؛ مگر در ذهن و تخیل شما. اگر بتوانید
خود را برای زندگی در زمان حال تربیت کنید، نه ارواح، نه زندگی و خاطرات گذشته و
نه ترس از آینده، شما را عذاب نخواهد داد و ارمغان آن صلح درونی است. یکی از راههای زندگی در حال، انجام تمرینهای
مراقبه یا ذهنآگاهی است.
خودتان باشید
«خودت باش!» میدانم که این عبارت در انبوه کتابهای روانشناسی شبهعلم،
زرد و تجاری به کلیشهای
آزارنده بدل شده است. با این همه حقیقت آن است که یادگیریِ «خود بودن» چالشی جدی
است که مواجهه و پیروزی بر آن سلامت شما را تضمین میکند. حتما متوجه شدهاید که
بسیاری از افراد اغلب از بیان نظرات، خواستهها، سلایق و انتقادهای خود میترسند و
آگاهانه ترجیح میدهند خود اصلیشان را پشت ماسکی که هر صبح به تن میکنند، به بند
کشند. بنابراین نقطه مطلوب این است که یاد بگیرید با خودِ خودتان ارتباط داشته
باشید، خود را (افکار، نظرات و هیجانات) بیان و ابراز کنید و بدون اهمیتدادن به
حرفهای دیگران زندگی کنید. اگر از زندگی خود به تنگ آمدهاید، مدام در اضطراب و نگرانی غوطه میخورید
و کامتان تلخ و افکارتان منفی است و دچار مکالمههای بیوقفه درونی هستید، اگر از
خود و کار خود رضایت ندارید و با خود در جنگ و تنش هستید، شما آرامش درونیتان را
از دست دادهاید و با خود در صلح نیستید. برای همین در مکالمه درونی کشداری گرفتار
میشویم که گاه وامیداردمان سر به دیوار ناامیدی بکوبیم. اما کافیست. اولویتهای
زندگی روزانهتان را دوباره مرور و از نو بر اساس آن چه برایتان واقعا ارزش دارد،
برنامهریزی کنید. نترسید. تغییر همیشه رو به جلو دارد و حاکی از حرکت و زندهبودن
است. ذلهشدن از شرایط ناخشنود
کنونی اولین نشانه تمایل شما به تغییر است. توصیههای این درس را فرابگیرید و بدون
عجله و با صبر و حوصله گام به گام تغییرات کوچک روزانه ایجاد کنید. پس از یک ماه
در شگفت خواهید ماند که به رغم ناتوانی خویش، چه اندازه توانایید به درک خودتان در
اکنون و دستیابی به صلح درون. به این ترتیب با طی فرآیند صلح درونی، شما قادر خواهید بود به آرامش
درونی که آرزوی آن را داشتید اما دور از دسترس و لامحال مینمود، دست یابید.