از هر ۱۰ نفر ایرانی، 6 نفر معتقدند که وضعیتشان نسبت به پنج سال قبل، بدتر شده است. این نتیجه گزارش اخیری است که مرکز افکار سنجی ایسپا منتشر کرده است.
دادههای درآمد سرانه، بودجه خانوار و مصرف خصوصی نیز نشان میدهد که وضعیت رفاهی خانوارها به اواسط دهه هشتاد برگشته است. جامعه ایران که در دهه هشتاد از سرعت کمتر رشد در قیاس با همسایگان و دیگر کشورهای در حال توسعه ناراحت بود، حالا دیگر از مقایسه خودش با دیگران دست کشیده و وضعیت خودش را با گذشته خودش مقایسه میکند و شاهد کاهش ملموس سطح رفاه خود است.
دولت گناه این عقب گرد را به گردن تحریم و مسببان داخلی و خارجی میاندازد. نیروهای سیاسی مخالف دولت، ضعف دولت در اداره کشور را ریشه این پسرفت میدانند. دیگران ناکارآمدی و دنبال کردن اهداف غیرواقعبینانه را ریشه این وضعیت قلمداد میکنند. هرچه هست قدر یقین این را میتوان گفت که مبنای مقایسه عموم مردم دهه هشتاد است که کشور با وفور درآمد نفت مواجه بود؛ اما جهان در دهه نود متفاوت از دهه هشتاد شده است.
در دهه هشتاد کشورهای در حال توسعه در اوج رشد بودند و تقاضای شدید نفت قیمت آن را به بالای ۱۰۰ دلار میرساند اما در دهه ۹۰ نه تنها کشورهای چین، برزیل، اروپا و آمریکا دیگر نفسی برای رشد ندارند بلکه نفتهای شیل نیز اضافه شد و قیمت نفت به زیر ۵۰ دلار افتاد و اینک کرونا نیز به ماجرا اضافه شده است.
قیمتهای بالای نفت و درآمدهای بادآورده نفت دیگر تمام شد و حتی اگر تحریمها برگردانده نمیشد، دیر یا زود باید خود را آماده مواجهه با این واقعیت تلخ میساختیم. واقعیتی که همه وقوع آن را منطقا قبول داشتیم اما اراده حرکت برای مواجهه با آن را نداشتیم. اینک به خاطر تحریمهای تحمیلی، ناگزیر از روبرو شدن با این واقعیت شدیم که باید مثل کشورهای متعارف اقتصادی بدون اتکا به نفت داشته باشیم. وضعیت واقعی اقتصاد ایران همین است که امروز شاهدیم و آنچه که سابقا وجود داشت استثنا بود نه اینکه وضعیت موجود استثنا باشد و گذشته قاعده!
تجویز راهبردی:
مساله را درست تعریف کنیم! مهم است که چرا سطح رفاه ما افت کرده، اما مساله مهمتر این است که چرا درآمد نفت در گذشته نتوانسته رفاه ماندگار ایجاد کند؟ یا به عبارت دیگر چرا میلیاردها دلار پول نفت خام به توسعه یافته نینجامید. حلقه گمشده چیست و کجاست؟ پاسخ به این پرسش به ما کمک خواهد کرد تا اگر تحریمها رفع شد به این بپردازیم که چه باید کرد تا رفاه ماندگار و توسعه پایدار ایجاد شود..
در واقع نه رفاه موقتی ناشی از واردات کالاهای خارجی با ارز ارزان. آیا جامعه ما پاسخ درخوری برای این پرسش دارد؟ به نظر میرسد اقتصاددانان، سیاست شناسان و جامعه پژوهان و استراتژیستها، باید این مساله روی میز خود بگذارند. چیزی که در این سالها غفلت کردیم و حالا نیز صدمهاش را نه در سفرهها که دیگر با مغز استخوان میچشیم. بترسیم از آن روز که ۶ نفر از ۱۰ نفر به ۱۰ نفر از ۱۰ نفر برسد و دیگر اداره کشور با دعا کردن امکان پذیر نباشد./
نویسنده: علی سرزعیم