روحانی و کیروش هر آنچه از دستشان بر میآمد برای موفقیت کشور و تیم ملی ایران انجام دادند. روحانی با برجام تلاش کرد اقتصاد ایران را ترمیم کند وکیروش با سیستم دفاعی به دنبال کسب اعتبار برای تیم ملی ایران بود.
اتهام مشترکت روحانی و کیروش؛ نداشتن « پلن B »
هر دو استراتژی به نظر دست میرسید. روحانی توانست با برجام درهای اقتصاد ایران را به روی جهان باز کند و کیروش با سیستم دفاعیاش تحسین جهان را برانگیخت به ویژه وقتی جانانه در برابر آرژانتین، اسپانیا و پرتغال بازی کرد.
روحانی و کیروش اما به نقشه دوم خود یا همان « پلن B » فکر نکرده بودند. روحانی فکر نمیکرد که در آمریکا رییسی جمهوری به قدرت برسد که الفبای دیپلماسی را هم نداند و تصمیم بگیرد از برجام خارج شود. او تصور میکرد هر فردی در ینگه دنیا به قدرت برسد، خدشهای به برجام وارد نخواهد شد؛ به خاطر همین برنامهای برای دوران بعد از خروج آمریکا از برجام نداشت.
بعد از امضای ترامپ تقریبا ایران به شوک فرو رفت و روحانی مانده بود که با این دیوانه چه کند؟
کیروش نیز تمام برنامههای خود را به روی گل نخوردن استوار کرده بود. قرار نبود ایران از ژاپن گل بخورد اما خورد و این گل خوردن باعث شد که تمام برنامههای کیروش به هم بریزد. آنقدر ایران از تیمهای آسیایی گل نخورده بود نمیدانست بعد از گل خوردن باید چه کند و چه استراتژی استفاده کند.
گل اول ژاپن به ایران مثل یک سیلی بیهوا بود. از آن سیلیها که قدرت فکر کردن و تصمیم گرفتن از آدم را میگیرد.
همین نداشتن « پلن B » باعث شد تا روحانی و کیروش الان در یک نقطه بایستند و شاید به این فکر کنند که کاش جایی هم برای استراتژی دوم خود باز میکردند.
شما وقتی یک شرایط بحرانی را به یک شرایط عادی تبدیل میکنید. وقتی مردم عادت میکنند دلار سه هزار تومان باشد، یا تیم ملی راحت به جام جهانی برود و از سد تیمهای آسیایی عبور کند، دیگر نمیتوانید انتظار داشته باشید مردم به برگشت بحرانها عادت کنند.
مردم امسال از ایران و کیروش قهرمانی میخواستند و به این قهرمانی مطمئن بودند و حالا برایشان باور پذیر نیست که با سه گل و با دست خالی در حال ترک امارات و برگشت به کشور هستیم.
روحانی و کیروش تاوان عادی سازی شرایط را میدهند.