حاجی فیروز با آن چهره سیاه نمادیناش پیش از نوروز توسط شهرداری تهران سیاستگذاری شد و از اجرای برنامههایش جلوگیری شد! دکتر جوادی یگانه معاون اجتماعی شهرداری تهران، که پژوهشگر حوزه اجتماعی هم هست، به اتکاء صورت سیاه حاجی فیروز آن را نمونهای از نژادپرستی دانست؛ در حالی که مخالفین این تصمیم با ارجاع به پژوهشهای بیضایی در خصوص دو روایت از حاجی فیروز، که اولی به فریدون جوان اشاره دارد و دومی به بازگشت مردگان، هر گونه رابطه حاجی فیروز را با نژادپرستی رد کردند.
جوادی یگانه و همفکرانش البته با تاکید بر اینکه سوءبرداشت از آن میتواند زمینهساز نژادپرستی باشد باز بر نظر خود تاکید کردند.
هر مسالهای دارای جنبههای مختلفی است و یکی از جنبههای این اتفاق موضوع «سیاستگذاری عمومی» است. در حقیقت حاجی فیروز در مرکز یک مساله سیاستگذاری قرار گرفته است.
سیاست درست یا نادرست؟
یکی از نخستین آموزههای سیاستگذاری آن است که «هیچ سیاستی خوب نیست؛ مگر آنکه از فرآیند درست سیاستگذاری برخوردار باشد»! به زبان دیگر من و مایی که متخصص فرهنگ عمومی نیستیم؛ احتمالا در مواجهه با استدلالهای طرفین، طرفدار یا مخالف یکی از استدلالها شویم. اما سیاستگذاری عمومی در این مواقع نسخه خودش را دارد.
در حقیقت هر سیاستی همواره چند گزینه پیش روی ما قرار میدهد. به همین مثال توجه کنید:
گروه۱: سیاهی صورت تقویتکننده نژادپرستی است؛ صرف نظر از ریشههای تاریخی آن
گروه۲: ریشههای تاریخی حاجیفیروز هیچ ربطی به موضوع نژادی ندارد؛ لذا اساسا ادراک نژادپرستانه از آن اشتباه است.
هر مساله سیاستگذاری رویارویی دوگانهها یا چندگانههایی است که هر کدام استدلالها، منطق و ادراک خود را دارند. به این ترتیب سیاستگذار اساسا حق ندارد با اتکاء به برداشت یکی از گروهها (ولو آنکه خودش در یکی از دو گروه باشد) سیاستی را اتخاذ کند. سیاستگذار باید فرآیند درست یک سیاستگذاری را طراحی و طی کند!
وظیفه سیاستگذار آن نیست که یکی از دو نظر را انتخاب کند؛ وظیفهاش آن است که مساله را تبدیل به یک مساله سیاستگذاری کند؛ امکان گفتوگو را ایجاد کند و نهایتا از طریق یک فرآیند دموکراتیک امکان انتخاب یک گزینه را توسط مردم و برای مردم فراهم کند. سیاست درست همان سیاستی است که از فرآیند درست سیاستگذاری بیرون بیاید؛ صرف نظر از آنکه نظر شخصی سیاستگذار چیست.
نتیجه راهبردی
موضوع حاجی فیروز در حقیقت مشکل اصلی جامعه ایران است؛ ما هنوز به دنبال آن هستیم که بهترین سیاست را انتخاب کنیم؛ بدون آنکه به فرآیند سیاستگذاری و فرآیندهای دموکراتیک باور داشته باشیم.
اگر به دنبال سیاست مناسب هستیم کافی است به جای بحث و درگیری بر سر موضوع حاجی فیروز به موضوع اصلیتری بپردازیم:
چرا در سیاست اجتماعی (به عنوان یک نوع سیاست عمومی) فرآیند سیاستگذاری اهمیت ندارد؟
چرا در هیچکدام از این درگیریهای حاجی فیروزی کسی از دموکراسی، کسی از شفافیت و کسی از گفتوگوهای عمومی برای رسیدن به یک سیاست مناسب حرف نزد؟
ما هنوز تا رسیدن به فهم درست از سیاستگذاری فاصله داریم. مساله حاجی فیروز بیش از آنکه یک مساله فرهنگی باشد؛ مسالهای از جنس سیاست عمومی است؛ و با راهحلهایی از جنس سیاست عمومی.
سیاستگذاری برآیند فرآیندی است که در آن خبرگان حوزه فرهنگ در یک فرآیند مشارکتی و بلندمدتنگر به تصمیمی مشروع (از دید شهروندان و متخصصان) دست مییابند.
اینها نشانههای قهر یک جامعه با فرآیندهای دموکراتیک و جلب مشارکت در تصمیمگیریها جمعی است، نشانه ضعف گفتوگو و نگاه فرآیندی است.
شاید به این پرسشها فکر کنیم: اگر فردا فردی با دیدگاه رقیب، روی صندلی دکتر جوادی یگانه بنشیند، او هم حق دارد دوباره سیاست را تغییر بدهد؟ آیا عرصه عمومی جای تصمیمهای فردی است، حتی اگر پژوهشهای آن فرد هم پشتیبانش باشد؟ آیا جامعه کوتاهمدت برآمده از این سیاستگذاریهای نیست؟
در تصمیم جمعی چارهای نیست جز مشارکت گسترده در تصمیمگیری برای رسیدن به یک سیاست مشروع.
نویسنده: امیر ناظمی
منبع: شبکه توسعه