و این یعنی مشاهده نتیجه بسیاری از تصمیمات اشتباه اقتصادی که توسط دولتمردان طی این ١٢ سال اتخاذ شده است و صد افسوس که تاوان سنگین این اشتباهات را هموطنان عزیز کشورمان باید بپردازند، کوچک شدن سفره مردم ، سخت تر شدن معیشت و تحت فشار قرار گرفتن سرپرست خانوارها و شرمندگی آنها در مقابل فرزندانشان تنها مشتی از خروار این تاوان می باشد و طبق گفته دکتر مسعود نیلی که در آمد سرانه ایرانیها در سال ۱۳۹۵ سی در صد نسبت به به در آمد سرانه سال ۱۳۵۵ کاهش یافته است در می یابیم که ایرانیها طی چهل سال مورد نظر سی در صد فقیرتر شدهاند!
و دقیقا همین آمار است که دلیل بسیاری از سوالات از جمله فرار مغزها، پناهندگی بسیاری از نخبگان در کشورهای پیشرفته و خروج سرمایه هاازایران را پاسخ می دهدچرا که زندگی در کشوری که طی این دوازده سال رشد اقتصادی ضعیفی داشته است هیچ توجیه علمی و منطقی ندارد و در مجموع، شرایط عمومی ایران در عرصههای اقتصادی و سیاسی طی این سالها زمینه مساعدی را برای رشد اقتصادی فراهم نمی آورد و رشد اقتصادی بر سرمایهگذاری تکیه دارد و سرمایه گذار محتاج فضای اعتماد است. نبود اعتماد در فضای ایران مهمترین مانع سرمایه گذاری در خدمت پیشبرد رشد اقتصادی است.
سخن اخر اینکه بسیاری از کشورها با چنین مشکلاتی، حتی گاه شدیدتر و بنیادیتر، مواجه بوده اند ولی با یک برنامه ریزی صحیح و استفاده از نظرات اقتصاددانان داخلی و خارجی روز بروز از پله های ترقی و پیشرفت بالا تر رفته اند بنابراین برای کشور عزیزمان که کشور ثروتمندی است رسیدن به رفاه و شکوفایی دور از ذهن نیست تنها مشکل این است که سرمایه در اقتصاد ایران بیشتر از اینکه در جریان باشد در پستو ها خاک میخورد. چندین دهه سرمایهگذاری بر روی آموزش همگانی، باعث ایجاد سرمایه انسانی بزرگی در ایران شده است و این سرمایه بالقوه، به علت مهیا نبودن بازار کار مناسب، هنوز نتوانسته است بالفعل شود. به علاوه، سالها سرمایهگذاری بر روی ایجاد پروژهها و زیرساختهای اقتصادی (از قبیل راه، فرودگاه، دانشگاه، نیروگاه و غیره) نیز میتواند در صورت مناسب بودن شرایط و در بزنگاه به کمک اقتصاد ایران بیاید.
با اینحال، به نظر میرسد قدم اولیه و شرط لازم (و نه کافی) برای رسیدن به وضعیت اقتصادی مطلوبتر، تنها بازنگری در خطمشیها و در یک کلام اصلاحات سیاسی به نفع اقتصاد ملی است.