یکشنبه / ۲۱ آذر ۱۴۰۰ / ۱۳:۱۰
کد خبر: 7121
گزارشگر: 213
۴۱۶۰
۰
۰
۲۱
یادداشت/شایان اویسی

جریان‌های اصلی اپوزیسیون پادشاهی خواه

جریان‌های اصلی اپوزیسیون پادشاهی خواه
اگر تا پیش از سال ۱۳۹۶ خورشیدی کسی در معرفی گرایش سیاسی خود می گفت که جمهوری خواه است قطعا یا به او می‌خندیدند و می‌گفتند به چه معنا؟! یا گمان می‌کردند منظورش نومحافظه‌کاری به تقلید از حزب جمهوری‌خواه آمریکاست؛ اما اعتراضات دی ماه ۹۶ با شعارهایش اثراتی در ساحت سیاسی ایران بر جای گذاشت.

اگر تا پیش از سال ۱۳۹۶ خورشیدی کسی در معرفی گرایش سیاسی خود می گفت که جمهوری خواه است قطعا یا به او می‌خندیدند و می‌گفتند به چه معنا؟! یا گمان می‌کردند منظورش نومحافظه‌کاری به تقلید از حزب جمهوری‌خواه آمریکاست.

اما از دی ماه ۹۶ تا کنون سوال اصلی در محافل سیاسی ایران خصوصا اپوزیسیون این است که جمهوری خواه هستید یا پادشاهی‌خواه؟ اعتراضات دی ماه ۹۶ که شعارهایش ریشه در تجمع پاسارگاد ۷ آبان سال ۹۵ دارد چنان اثراتی در ساحت سیاسی ایران به جا گذاشت که تا پیش از آن چنین تحولی بزرگ و ریشه‌ای سابقه نداشت به نحوی که حتی سرسخت‌ترین مخالفان پادشاهی اکنون هویت خود را در نسبت با پادشاهی و شعارهای آن تعریف می‌کنند.

در ابعاد وسیع‌تر هم حتی با وجود سانسور و محدودیت شدید انتشار شعارهای پادشاهی‌خواهانه اعتراضات دی ۹۶ تا کنون در مدیای جهانی، اثرات این جنبش بر کل خاورمیانه قابل بررسی است. خصوصا کشورهای عرب پادشاهی اعتماد به نفس بسیاری بدست آوردند تا بگویند نظام پادشاهی برخلاف تبلیغات طولانی مدت نیروهای چپ، اخوان‌المسلمینی و لیبرال نه یک نهاد استبدادی، ارتجاعی و مانع توسعه بلکه یک میراث گرانبهای تمدنی هست که حفظ آن باعث پیشرفت و ثبات یک کشور خصوصا در خاورمیانه و سقوط آن باعث شرایطی مانند ایران می‌شود.

این ادعا بیشتر بر پایه روایت برخی از شهروندان فعال سیاسی و نویسندگان عرب مطرح شده و سند قوی بر مبنای گفته‌ها و نوشته‌های سران کشورهای پادشاهی عربی هنوز نمی‌توان برای اثبات آن ارائه کرد اما بر اساس برخی مقالات و برنامه‌های مستند تلویزیونی شبکه‌های عربی درباره انقلاب ایران در سال‌های اخیر چنین چیزی را می‌توان ادعا کرد]

طیف پادشاهی ایران با وجود آنکه از انقلاب سال ۵۷ تا کنون جایگاه مهمی در اپوزیسیون داشته و اقدامات مهمی را خصوصا در نیمه اول دهه شصت انجام داده و جریان‌های متعددی را نیز دارا بوده؛ اما هیچگاه این طیف سیاسی بزرگ و ریشه‌دار، بر اساس گرایش و عقاید دسته‌بندی و بررسی نشده‌است.

چرا که این جریان برخلاف گروه‌های چپ، اسلامگرا و لیبرال چندان تمایلی نشان نداده که تاریخ مبارزات سیاسی خود را بنویسد و صرفا تمرکزش بر روی بررسی تاریخ پیش از انقلاب و پیش از اسلام بوده و کماکان نیز رویه این طیف همین است. از طرفی این اپوزسیون جنبه فراملیتی خود را پیدا نکرده و نتوانسته بین‌المللی از این جریان به وجود آورد و به طور مثال با وجود حضور پادشاهی‌خواهی در افغانستان، عراق و مصر این گروه‌ها نتوانستند همانند اخوان‌المسلمین و یا حزب بعث اتحادی فراگیر در خاورمیانه شکل دهند و صرفا هواداران این تفکر در ایران توانستند یک جنبش اعتراضی را سازماندهی و ایجاد کنند و به خاطر برخی ملاحظات این جریان چندان مایل به دریافت کمک از پادشاهی‌های منطقه و جهان نبوده و پادشاهی‌ها هم چندان به دنبال بازگرداندن این جریان به قدرت در ایران نبودند.

هدف از این مطلب بررسی و دسته‌بندی جریان‌های پادشاهی‌خواه در ایران است و برای دوری از هرگونه سو برداشت و پیدا کردن جنبه تبلیغی و ضد تبلیغی سیاسی این مطلب، نامی از چهره‌ها و احزاب پادشاهی خواه به میان آورده‌ نخواهد شد.

 

جریان‌های اصلی اپوزیسیون پادشاهی خواه

 

ابتدا لازم است گفته شود که برخی باورها و عقاید در بین همه این جریان‌ها موجود است و اتفاق نظر عمومی بر روی آن وجود دارد و در این دسته‌بندی و معرفی نمی‌توان آن را مختص یک گروه و جریان پادشاهی‌خواه دانست. در طیف پادشاهی مهم‌ترین سوال همواره این بوده و کماکان نیز هست که راس هرم قدرت ایران باید چه کسی قرار گیرد. همه جریان‌های پادشاهی‌خواه بیش از ورود به بحث‌هایی درباره قانون اساسی، نحوه تقسیم قدرت، ساختار اقتصاد، نوع دیپلماسی و یا هر موضوع دیگری سؤالشان این است که راس قدرت باید چه کسی قرار بگیرد.

آن‌ها باور دارند آزادی بدون ثبات سیاسی بی‌معناست و در خاورمیانه نظام پادشاهی هم ضامن ثبات است و هم انعطاف بیشتری در برابر تغییرات فرهنگی و اجتماعی که باعث بی‌ثباتی هستند؛ داراست و هم توسعه‌گراست و می‌تواند در برابر ایدئولوژی‌های بنیادگرا بهتر از بقیه مدل‌های سیاسی از مردم و تنوع‌های فکری و فرهنگی نگهبانی کند. اما بر سر آنکه شاه چه کسی باید باشد و پادشاهی چه تفاوتی با بقیه مدل‌ها دارد این جریان‌ها اختلاف نظر و تفاوت‌هایی با هم دارند که در دسته‌بندی‌های جلوتر آورده‌ شده است. ولی با این وجود همگی معتقدند نهاد پادشاهی در برابر اسلامگرایی اخوانی و حزب سالاری [و نه مردم سالاری و جمهوریت] و اداره شورایی قرار دارد.

همه این جریان‌ها به نوعی جنبش مشروطه‌خواهی را قبول داشته و حامی حضور و نقش مردم در تصمیم‌گیری سیاسی هستند و هیچکدام به سلطنت مطلقه و فراقانونی باور ندارند اما این به معنی حمایت کامل از حرکت مشروطه‌خواهی و قانون اساسی مشروطه بین همه این جریان‌ها نیست و حتی اقتدارگرایی را مغایر با مشروطه نمی‌دانند.

از طرفی همه این جریان‌ها شدیدا مخالف کل حوادث سال ۵۷ بوده و نیروهای سیاسی و جریان‌های فکری آن را پنجاه‌وهفتی[۵۷ی] خطاب می‌کنند.

از این حیث اکثر این جریان‌ها مخالف انقلاب سال ۵۷ و چهره‌ها و نیروهای سیاسی آن هستند.[برخی ازین جریان‌ها حرکت سال ۵۷ را جزوی از یک موج سراسری در خاورمیانه می‌دانند و معتقدند ۵۷ چندان ایراد محتوایی نداشت و اسلامی شدن ایران همانند اسلامی‌تر شدن بقیه پادشاهی‌های خاورمیانه در آن دوره طبیعی بود اما نابودی نهاد پادشاهی را رد می‌کنند و صرفا با این اقدام سال ۵۷ مخالف هستند] این جریان و طیف‌های آن همگی مخالف جریان‌های مصدقی، کمونیستی و چپ انقلابی [نه صرفا چپ‌گرایی] هستند و از سوی دیگر همگی مخالف اخوان‌المسلمین و اسلام سیاسی[و نه دین اسلام و مذهب تشیع و یا جریان‌های شیعی پادشاهی‌خواه] نیز هستند.

گروه‌هایی درین طیف وجود دارند که شدیدا ضد هرگونه تفکر چپ و اسلامی هستند ولی بسیاری نیز مخالف این نگرش‌اند اما به علت باور همگی به مشروطه و سکولاریسم نمی‌توان این امور را محور تقسیم بندی آن‌ها قرار داد. با لیبرالیسم هرچند ستیزی علنی پیدا نکردند و بسیاری از احزاب و چهره‌های این طیف خود را لیبرال معرفی می‌کنند اما روحیه‌ای ضد عرف‌ها و خلقیات طبقه متوسط ایرانی در بین هواداران این جریان وجود دارد. در این طیف به هواداران این تفکر طبقه متوسط رانتی [به معنی کسانی که ثروتی بیش از لیاقت و به خاطر نزدیکی به قدرت کسب کرده‌اند] و عوام تحصیلکرده [کسانی که با سهمیه به دانشگاه رفته‌اند و سوادی ندارند] نیز می‌گویند.

هرچند باید این را گفت که لیبرال‌هایی که مدنظر این قشر هست کسانی هستند که در ایران خود را اصلاح‌طلب معرفی می‌کنند و چندان اپوزسیون به حساب نمی‌آیند و این جریان تاکنون با ارزش‌های لیبرال تضاد و تعارضی پیدا نکرده‌است.

در روش مبارزاتی نیز همه این طیف‌ها اقدام مسلحانه را رد می‌کنند؛ زیرا باعث هرج و مرج و خروج کار از کنترل هر دو طرف حکومت و مخالفان می‌شود و با وجود حضور چند گروه کوچک چریکی پادشاهی‌خواه که مشی مسلحانه دارند اما به خاطر نفرت ذاتی این جریان از گروه‌های چپ و نگرانی از جنگ داخلی و قدرت‌گیری گروه‌های قومی و فدرالیست نتوانستند چندان اثرگذار و جریان‌ساز شوند. تمامیت ارضی همچون نهاد پادشاهی برایشان اصل و حفظ آن جزو اصول آن‌هاست به همین خاطر با جنبش‌های فدرالیست و قومی سر ستیز دارند و حتی حاضر به اتحاد دوره‌ای هم با آن‌ها نیستند.

در گرفتن کمک از خارجی هم هرچند تماما آن را اقدامی مزدورانه و غیر میهن دوستانه می‌دانند اما حمایت قدرت‌های غربی را گهگاه دنبال می‌کنند ولی از غرب به خاطر رویه‌اش در سال ۵۷ کماکان نفرت دارند و آن‌ها را متهم به حمایت از انقلاب ۵۷ و گروه‌ها و اپوزسیون ۵۷ی می‌کنند. با این تفاسیر تمام طیف‌های پادشاهی در نوع مبارزه، کمک از خارجی و اتحاد با سایر اپوزسیون‌ها هم اتفاق نظر دارند.

به خاطر همین موارد که تا اینجای کار گفته شد؛ می‌توان گفت جریان‌های پادشاهی در حال حاضر به این دو گروه اصلی تقسیم می‌شوند.

۱) پهلوی‌گرا:
این گروه معتقدند که راس هرم قدرت متعلق به خاندان پهلوی است و این خاندان توان مدیریتی خود را ثابت کرده و خواهان با گشت این خاندان به قدرت هستند. اما در همین جریان چند گروه حضور دارند.

گروه اول و اصلی خواهان بازگشت شاهزاده رضا پهلوی فرزند محمدرضا شاه به ایران و پادشاهی او هستند. این جریان پس از بی‌میلی‌های متوالی رضا پهلوی خصوصا بعد از دو قیام سراسری دی ۹۶ و آبان ۹۸ اقبال گذشته را از دست داده‌اند ولی کماکان به فعالیت خود ادامه می‌دهند.

گروه دوم کسانی هستند که تمایل به ملکه دارند و خواهان بازگشت پرنس نور زهرا دختر بزرگ رضا پهلوی در صورت کنارگیری ولیعهد از پادشاهی هستند.

گروه سوم در این طیف کسانی هم هستند که خواهان پادشاهی پسرعموهای رضا پهلوی هستند. این طیف هرچند از رضایت و تمایل فرزندان شاهپور غلامرضا مطمئن  نیستند اما کماکان دنبال این هدفند.

۲)غیرپهلوی‌گرا:
این جریان ریشه‌های دور و درازی دارند. در دوران پهلوی هم رئسای ایلات و عشایر و خان‌های بسیاری دنبال آن بودند که پادشاهی را تصاحب کنند و هرچند که یا شکست خوردند یا تسلیم شاهان پهلوی‌ شدند اما بعد از انقلاب از اقبال زیادی در طیف پادشاهی برخوردار نبودند. زیرا نوستالژی پهلوی و حضور فرزندان شاه و برادرانش مانع کار آن‌ها بود و از آن مهم‌تر چهره شاخصی برای ارائه نداشتند. اما با افول رضا پهلوی در سال‌های اخیر تفکراتشان هواداران بیشتری پیدا کرد و گروه‌های مختلفی دارند.

گروه اول: شامل کسانی هستند که خواهان پادشاهی هر خاندانی هستند که بتواند قدرت را کسب کند و پادشاهی را دوباره بازگرداند. این جریان به دو دسته تقسیم می‌شود.

دسته اول: معتقدند باید یکی از ایل‌ها و خان‌های مطرح و شناخته‌شده ایران پادشاهی را زنده کند. هرچند تاکنون هیچ یک از سران ایلات و عشایر و خان‌های ایران چندان اقدامی در این مسیر انجام نداده است.

دسته دوم معتقد است که پادشاهی متعلق به هر خاندانی است که بتواند در نبرد سیاسی موفق شده و قدرت را کسب کند. این خاندان می‌تواند متعلق به یک فرد عادی بدون هر گونه شهرت خاندانی تعلق یابد.

گروه دوم: این جریان مفهوم پادشاهی را بازتعریف کرده و معتقد است پادشاهی به نظامی بودن گره خورده‌ است و شاه یعنی راس هرم قدرت در اختیار یک نظامی قرار گیرد. این جریان در تعریف شاه در تاریخ ایران می‌گوید پادشاهان ایران همگی نظامی و سران ایل و خاندانی بودند که درجه و جایگاه نظامی داشتند؛ و این جریان در پی آن هست که نهاد نیروهای مسلح را به بالاترین حد از هرم قدرت برساند.

این جریان باور به اصل موروثیت در انتقال قدرت و همین طور انقلابات مردمی برای تغییر سیاسی نداشته و خواهان کودتا نظامی برای تغییر شرایط ایران است؛ زیرا نظامی‌ها توان کنترل شرایط و ثبات سیاسی را داشته اما انقلاب منجر به هرج و مرج و بی‌ثباتی خواهد بود. اما از طرفی براندازی با انقلاب‌های مردمی را شرط لازم برای تحقق این ندانسته و صرف آنکه فرماندهی قوا با همین حکومت فعلی به دست یک نظامی بیفتد آن را کافی می‌دانند. این گروه نیز به دو دسته تقسیم می‌شوند.

دسته اول خواهان این هستند که نیروهای مسلح طی یک اقدام نظامی نهادهای سیاسی فعلی را تصاحب و قدرت را به دست گیرند و می‌توان گفت خواهان کودتای سخت هستند. همچون اقدام ژنرال السیسی در مصر و کنان اورن در ترکیه.

دسته دوم معتقدند نظامی‌ها باید در همین ساختار فعلی و قانون اساسی امتیازات بیشتری از جمله کسب کرسی در خبرگان، شورای نگهبان و فرماندهی قوا کسب کنند تا انحصار قدرت از کنترل روحانیون خارج شود. و این باید از طریق بازنویسی قانون اساسی انجام شود. این دسته حامی کودتا نرم هستند.

اما در کنار این دسته‌بندی‌ها تعریف میهن و عمق استراتژیک ایران هم در بین این جریان‌ها بسیار اهمیت دارد زیرا در صورت کسب قدرت برای آینده ایران در منطقه طرح و هدف‌گذاری دارند. این جریان‌ها به سه دسته تقسیم می‌شوند.

گروه اول: ایرانی بودن و ایرانیت را با نژاد آریایی و اخیرا با ژنتیک تعریف می‌کنند. تاکید بر نژاد آریایی، ایران پیش از اسلام و دین زرتشت جزو شاخصه‌های آن‌هاست. این جریان‌ها گاهی از یک جریان سیاسی به یک جنبش و نهضت دینی هم تبدیل شده و حالت فرقه‌گونه هم پیدا می‌کند. تاکید بر ایجاد یک آندلس دیگر در ایران هدف آن‌هاست. در بین غیرپهلوی‌گراهای گروه اول یا همان خاندان‌گرا این جریان طرفدار دارد.

گروه دوم: پیروان تفکر ایرانشهری و ایران فرهنگی هستند و ایرانی بودن را با قرار گرفتن در قلمرو ایران فرهنگی تعریف می‌کنند. و بر روی زبان فارسی و ایران عصر صفوی تاکید دارند. این گروه بر روی فارسی‌زبانان منطقه و خصوصا آسیای میانه متمرکز هستند. این تفکر در بین پهلوی‌گراهای گروه اول و دوم بسیار طرفدار دارد.

گروه سوم: پیروان تفکر ایران نهادی هستند و ایران را با نهاد پادشاهی تعریف می‌کنند و پادشاهی را میراث ایرانی برای تاریخ سیاسی بشر معرفی می‌کنند و آن را متمایز با مفهوم رئیس قبیله، سلطان، خان و یا لرد و... می‌دانند.

این جریان باور به بلوک سازی سیاسی در منطقه و دنیا دارد و نه جذب و سازماندهی مردمی! و کشورهای پادشاهی و یا دارای حکومت نظامی را فارغ از هر نژاد، دین و ایدئولوژی، جزو متحدان خود دانسته و برخلاف دو جریان قبلی مردم و سرزمینی را جزو قلمرو و نفوذ ایران نمی‌داند و بر روی حکومت‌ها و متحدسازی آن‌ها با خود و رهبری شاهنشاهی خاورمیانه باور دارد. متحدان اصلی خود را کشورهای عربی پادشاهی و یا دولت‌های کودتاگر می‌دانند.

این تفکر و نگرش در بین پهلوی‌گراهای گروه سوم و غیرپهلوی‌گراهای دسته دوم یا همان ارتش سالاری طرفدار دارد./

آسیانیوز
https://www.asianewsiran.com/u/4m7
اخبار مرتبط
تحلیل‌های بسیاری تا کنون درباره تسخیر سفارت امریکا توسط دانشجویان انقلابی در ۱۳ آبان سال ۵۸ و علل وقوع و شرح روند آن ارائه شده‌است؛ در حالی که آنچه که می‌توان درباره اکثر تحلیل‌های این واقعه با وجود گرایش‌های فکری و حزبی مختلف ارائه‌کنندگان آن گفت این است که به اثرات این واقعه بر معادلات قدرت در خاورمیانه و به طور کلی جنگ سرد نپرداخته‌اند!
هر آنچه عناصر سازنده سریال «بازی مرکب» است؛ پیش‌تر در فیلم‌های مشابه خصوصا هالیوودی نیز وجود داشته‌ است. محتوای قرار گرفتن فرد بازنده و اصطلاحا لوزر و یا درگیر بیماری‌های روحی خصوصا افسردگی و بی‌انگیزگی در حتی شرایط خوب مالی در رقابتی مرگبار و کنترل شده در فیلم sin13, free guy, boss level، the game, black mirror نیز موجود بوده است.
گروه‌های چپ ایرانی برخلاف تصور عمومی چه برای شاه و چه برای حکومت اسلامی تازه تاسیس خطری جدی نبودند! از سویی انقلاب ایران باعث تقویت موج اسلامگرایی در منطقه شد و ضربات مرگباری به شوروی در افغانستان و مرزهای جنوبی‌اش وارد کرد و نقشی اساسی در سقوط شوروی داشت.
روسیه نتوانسته پس از شوروی در اطراف خود حاشیه امن ایجاد کند؛ ایدئولوژی با جاذبه پدید بیاورد تا از پیشروی غرب جلوگیری کند و ساختار اقتصادی به شدت فاسد و انحصاری‌اش مانع از آن شده تا ثروت در همه جامعه به گردش دربیاید و اقتصاد روسیه توان مقاومت در برابر تحریم را ندارد.
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید