رئیس دولت 11 و12 که دائم از بد عهدی همتایان خود در سراسر جهان گله مند است ؛ درشهریور ماه سال1396 رسماً به مردم وعده داد تا پایان دوره ی دوم ریاست جمهوریش "فقر مطلق " را ریشه کن می کند و هیچ کس زیر خط " فقر مطلق "باقی نخواهد ماند ؛ وعده ای که چنانچه انتظار می رفت به" وعده ی خوبان " پیوست ؛ بطوریکه مرکز پژوهش های مجلس اخیراً اعلان کرد تعداد جمعیت زیر خط فقر از 16 درصد سال1396 به 23ــ 35 در صد سال 1397 رسیده است !
از ارائه ی سیاهه ی بلند بالای آمار استخراجی از مراکز معتبر حکومتی چشم پوشی می کنیم وصرفاً یاد آور می شویم گذران زندگی یومیه ، این سلطان بدون عزل ، بهترین گواه ناتوانی دولت ها در مهار گستره ی مصائب اقتصادی از قبیل : تورم ، گرانی ، کسادی ، رکود ، بیکاری ، رانت خواری ، سقوط ارزش پول ملی ، اختلاس ، ارتشاء و غیره است که به علت وسعت ، شدت و حدت آن لازم به ارائه ی مدارک ومستندات نیست !
راهکاراساسی اقتصادی دولت های نهم تا دوازدهم که ظاهراً برای اجتناب از عوارض برشمرده تلقی می شد همچون پاشیدن بذر در شوره زار به امید فر آوری محصولات مفید کشاورزی بوده است .
نمونه ی مشخص آن این که قریب یکسال اخیر 5/38میلیارد دلار یارانه ی ارزی برای واردات (!!!)کالاهای اساسی پرداخت شده است که به تعبیری : 1ــ معادل نصف بودجه ی عمومی است .2ــ5/1برابردرآمد نفتی است . 3ــ 5 برابر یارانه ی نقدی مقرر به پرداخت در سال جاری است .
وبالاخره ...4 ــ سه برابربودجه عمرانی سال 1398 است. اما حاصل : این فاجعه ی ملی است که نصب العین همگان است !
جداً جایگاه دولت هائی که در عرصه ی تامین کالاها ی اساسی مردم سرزمین شان ناتوان هستند کجاست ؟
به مدیریت زمین و زمان خرده می گیریم و با پشت چشم های نازک شده روی صندلی های ریاستمان جابجا می شویم ، اما حتی بلد نیستیم از حاصل خام فروشی هایمان هم بدرستی بهره برداری کنیم .
نه توان این را داریم که از اهالی فن ونظر به شکل بهینه استفاده کنیم ونه خود آموخته ایم از تجارب پر شمار منفی مان درس عبرت بگیریم ؛ وبدتر از همه نه جرات آن را داریم که آبرومندانه استعفاءدهیم و حداقل از سرزنش تاریخ در امان بمانیم ؛ ... مامانده ایم و کاسه ی چه کنم چه کنمی که در خلوت در دست گرفته ایم !