به گزارش آسیانیوز، جواد لگزیان : "اولی کلید انداخت، در را باز کرد و رفت تو، پشت سرش جوانکی سراسیمه داخل شد و کلاهش را ناشیانه برداشت. لباسی زمخت بر تن داشت که بوی دریا میداد، و خوب معلوم بود که با وارد شدن به این تالار بزرگ، خودش را گم کرده است.
--------------
بیشتر بخوانید
فردوسی؛ سراینده نبرد نیکی با بدی و تاریخ ایران با «شهریاران قانونی»
-------------------------------------------------
نمیدانست کلاهش را چه کار کند؛ داشت میچپاندش توی جیب کتش که اولی از دستش گرفت. این کار را آرام و طبیعی انجام داد، و جوان دستپاچه، از همراهش تشکر کرد. پیش خود گفت: "اون میدونه که چه کار باید کرد. نمیزاره دست از پا خطا کنم.با تاب دادن شانههایش از پشت سر اولی میرفت و پاهایش بیاختیار از هم باز میشدند، گویی کف صاف اتاقها مانند افت و خیزهای دریا به بالا و پایین موج برمیداشت.
اتاقهای پهناور برای گامهای بزرگ او خیلی باریک مینمودند و خودش هم میترسید که مبادا شانههای پهنش به درگاهیها بخورد یا خردهریزههای زینتی را از روی سر بخاری پایین بریزد. در میان چیزهای جورواجور از اینسو به آنسو میچرخید و خطرهایی را که در واقع فقط در ذهنش وجود داشتند چند برابر میکرد . "
در سانفرانسیسکوی اوایل سده بیستم ملوانی پاکباز به نام مارتین دل به زنی زیبا از خانواده ای ثروتمند به نام روت می سپارد.مارتین از روت دو سال مهلت میخواهد تا به سطح ثروت خانواده او برسد اما هنگامی آثار مارتین به اقبال عمومی دست پیدا می کند که مارتین اقبال را از دست داده است و روت با نامه بدرود از او جدا شده است.مارتین که بودن برایش معنایی متفاوت از منفعت دارد اما در صفحات بعدی زندگی نه به روت که به دریا دل می سپارد...
نویسنده جاودان این رمان زیبا، جک لندن در سال 1876 دیده به جهان گشود و در نوجوانی با قایق یک دکله کوچک خود دل به دریای زندگی زد. جک سریع دبیرستان را پشت سر گذاشت و پس از ششماه تحصیل در دانشگاه در جستجوی طلا رهسپار آلاسکا شد.
جک لندن با دنیایی از ایدههای نو برای نوشتن از سرزمین برفها بازگشت و آوای وحش، سپید دندان، گرگ دریا و پاشنه آهنین را آفرید. این سطرهای درخشان مارتین ایدن شایسته خود اوست:
«او سراسر زندگی اش گرسنه عشق بوده است. طبیعتش در آرزوی عشق بود، و در این راه سخت و آبدیده شده بود. او نمی دانسته است که به عشق نیاز دارد. اینجا هم نمی دانست. فقط آن را در عمل دید و در برابرش لرزید، و گفت چه ظریف، عالی و با شکوه است.»
چاپ دوم رمان"مارتین ایدن " کتابی از جک لندن با ترجمهی محمد تقی فرامرزی در 496 صفحه از سوی نشر دنیای نو به بازار کتاب رسید./