کم وبیش آمار و ارقامی که از کانال های رسمی از قبیل بانک مرکزی ، مرکز آمار ایران ، وزارت اقتصاد ودارائی ،کمیسیون های اقتصادی مجلس وغیره اعلان می شوند با زندگی روزانه اقتصادی مردم همآهنگی دارند واز این بابت جای امیدواری است که شاخص های کلان اقتصادی پالس های چپ اندر قیچی نمی دهند .
متاسفانه تمامی شاخص های کلان اقتصادی وضعیت را در حالت خطر نشان می دهند و همگی پیش بینی ها را رو به وخامت ارزیابی می کنند .
آیا وقتی تمام آلارم های اتومبیل شما به رنگ قرمز در می آیند وقصد خود کشی ندارید عاقلانه ترین تصمیم چه می تواند باشد ؟ ... حتی سئوالی به این سادگی بنا به موقعیت های مختلف می تواند پاسخ های متعدد داشته باشد .
آیا اساساً اگر راننده ای حرفه ای هم پشت فرمان نشسته باشد بعید به نظر نمی رسد اوضاع به این وخامت کشیده شود ؟ برای یک راننده ی حرفه ای هم حادثه در کمین است ؛ چه بسا بنا گاه ترمز اتومبیلش در پیچی خطر ناک ببرد و ... الفاتحه !
ولی صورت مساله ای که طرح شد این نیست . همه ی الارم ها از یک بی توجهی مطلق به سیستم اتومبیل آژیر خطرشان به صدا در می آید که عارضه ای است که راننده ی حرفه ای به خوبی بر آن واقف است . او دائماً از حواس پنج گانه به علاوه ی دانش و تجاربش سود می جوید تا با پیش بینی های حساب شده اش به موقع دست به پیشگیری بزند و تحت هیچ شرایطی به این مصیبت عظماء دچار نشود . .
ما در ج. ا. ایران بعضاً با مردان سیاستمدارآرمان گرائی روبرو هستیم که نگاه شان به جهان است ودر صدد آن هستند که دنیا را تغییر بدهند ؛ تا این جای قضیه هیچ اشکالی هم ندارد .
این دیدگاه وجهه ای از آرمان گرائی است که با هر ایدئولوژی ای می تواند بروز داشته باشد ؛ ایراد کار از آن جا آغاز می شود که روز به روز از واقعیات و عینیات روی زمین فاصله بگیریم.
موتور محرکه ی آرمانگرای ایدئولوگ در صادقانه ترین وضعیتش ، مقصد اوست ونه جایگاه فعلی اش ! او در تخمین فاصله بین واقعیات زندگی و هدفش دچار اشتباه محاسباتی وخیم وچه بسا فاجعه باری می شود .
ذهن اید ئولوژیک او دور از واقعیات سخت زمینی هدف را سهل الوصول می بیند ودایم دلش به گمانه هایش که به باور او اطلاعات موثق بعضاً محرمانه است گرم تر می شود .
آنچه او را می تواند به دنیای واقعیات سوق دهد حد اقل آمار و ارقامی است که از منابع مورد وثوق خودش تراوش می کند .
اگر این آمار وارقام که پشت سر هر کدامشان کلی معانی و اشارات علمی نهفته است به فریادش نرسند ؛حداقلش این است که روز به روز پشتیبانی مردم را که سخت با دنیای واقعیات دست به گریبان هستند ، از دست می دهد و دست آن ها را از حمایت سیاست مداران آرمانگرا کوتاه و کوتاه تر می کند.
و کار را به فاجعه ی ملی نزدیکتر می کند که همان وضعیت اتومبیلی است که تمام آلارم هایش سقوطی هولناک را در پیچی خطرناک گواه می دهند !
دکتر مسعود نیلی در جائی اظهار کرده بود وقتی واقعیات اقتصادی جامعه را در حضور امام راحل ، در پایان مراحل جنگ هشت ساله بیان کردم ایشان در سکوت عمیقی فرو رفتند ؛ این تعمق را شاید بتوان همان نقطه ی عطفی تلقی کرد که آرمانگرائی کهنه کار را بر آن می دارد که ماشینی که تمام آلارم هایش اعلان خطر می کنند را بنا گاه شجاعانه از حرکت باز دارد !