آسیانیوز - حتی پول رایج نفتوزیل، بطری های کوچک نفت بود. اما از پس معامله های کلان نفت چیزی به مردم نفتوزیل نمی رسید. برای همین مردم نفتوزیل بسیار فقیر بودند و دولت نفتوزیل پول نفت را به کیسه های خود و نزدیکانش سرازیر می کرد.
یک روز، یکی از شهروندان به نام ایرج میرزا ملقب به آندرس، راهی دفتر معاملات نفت شد. او با بطری خالی به دفتر آمد و تقاضای بوی نفت کرد. کارمندان دفتر نفت به او نگاه کردند و تعجب کردند. آندرس به آرامی گفت: "بله، من به جای پول نفت، میخواهم بوی نفت داشته باشم. بطری من را پر کنید." کارمندان دفتر نفت نیز به هم نگاه کردند و تصمیم گرفتند شوخی او را بپذیرند. آنها بطری ایرج میرزا ملقب به آندرس را پر کردند و به او دادند. آندرس با بطری پر از بوی نفت به خانه برگشت. آندرس این کار را بارها و بارها تکرار کرد. او هر روز به دفتر نفت میآمد و بوی نفت جدیدی میخواست. بوی نفتهای مختلفی مثل "بوی نفت ساحلی"، "بوی نفت کویری" و "بوی نفت خانگی" از دفتر نفت می خرید. سایر مردم نیز از این کار آندرس انگیزه گرفتند. آنها هم بوی نفتهای مختلفی را درخواست میکردند و از بوی نفت را به عنوان وسیله مبادله روزمره استفاده کردند.
دولت نفتوزیل در نهایت متوجه شد که مردم به جای پول نفت، بوی نفت را ترجیح میدهند. ارزش بوی نفت در اثر این تقاضا در بازارهای جهانی افزایش پیدا کرد و دولت، عرضه بوی نفت را نیز سهمیه بندی کرد. در اعلامیه ای در میدان اصلی شهر روی کتیبه ای نوشتند و در شبکه مجازی ملی آن کشور به نام "نخیر اصلا" برای همه ارسال کردند. "هر فرد بالای ۱۸سال تنها در روز می تواند یک چس مثقال (واحد اندازه گیری بوی نفت) دریافت نماید و هیچ کس مجاز به معامله بالاتر از ۱۰۰۰ چس مثقال در روز نیست." نگرانی های دولتمردان نفتوزیل و بروز التهاب های پیش آمده در بورس بوی نفت، منجر به دستگیری و اعدام سلطان بوی نفت شد. پس از آن مجلس نفتوزیل فکر بکری کرد و قانونی به نام مازوتیل را تصویب کرد که به موجب آن بوی نفت به صورت عمومی در آسمان شهر تهرازیتیل منتشر شود تا همگان از برکات نفتی به صورت رایگان و مساوی بهرمند شوند.
در عکس فوق نمایی از آسمان شهر تهرازیتیل پس از اجرای قانون مازوتیل را می بینید.