سه شنبه / ۲۳ آبان ۱۴۰۲ / ۲۱:۳۳
کد خبر: 17598
گزارشگر: 464
۱۰۱۷
۱
۰
۲
یادداشت/ پروفسور حسن امین

از پیوند تا جدایی دین از حکومت

از پیوند تا جدایی دین از حکومت
جدایی دین از حکومت در استوانه کورش کبیر با قبول کثرت‌گرایی دینی و آزادی ملل تابعه به پیروی از ادیان و مذاهب مقبول خود کلید خورد، اما پیوند دین و دولت، در شاهنشاهی ساسانی محور موبدشاهی شد.

آسیانیوز -  امروز همچنان سخن از علل و عوامل پیدا و پنهان تاسیس جمهوری اسلامی، غلبه سنت بر تجدد و انتخاب حکومت‌گران دینی در تقابل سکولاریسم سیاسی (جدایی دین از حکومت) بسیار است. این مقاله می‌کوشد تا بخشی و گوشه‌هایی از این مباحث را تبیین کند.

انسان ایرانی به شهادت تاریخ موجودی دین‌ورز بوده است. صرف نظر از آن مقوله که جوهره‌ای معنوی دارد، دین به عنوان یک نهاد اجتماعی از عهد ساسانیان تا امروز، در سیاست، دخالت مستقیم داشته است. در یک مرور گذرای تاریخ، شاهدیم که برافتادن سریع شاهنشاهی ساسانی در پی حمله اعراب، تا اندازه‌ای به دلیل نارضایتی ایرانیانی چون سلمان فارسی از رژیم موبدشاهی (اتحاد دین و دولت) بود.

اعراب مهاجم برای غلبه نظامی و سیاسی خود بر کشورهای مغلوب، از نام اسلام به عنوان آخرین دین الهی استفاده کردند و برای حاکمیت آپارتاید عربی مشروعیت قائل شدند، اما ایرانیان حکومت خلفای اموی را مشروع ندانستند و خلافت را با مبارزه مسلحانه به رهبری نظامی ابومسلم خراسانی از امویان به عباسیان منتقل کردند.

هلاکوخان مغول به راهنمایی یک ایرانی خردگرا و بی‌باور به نظام خلافت اسلامی یعنی خواجه نصیر طوسی با نمدپیج کردن آخرین خلیفه، نظام خلیفه‌گری را منقرض کرد و سربداران به رهبری شیخ حسن جوری (شاگرد آقا شاه بالو زاهد مدفون در روستای آهودشت چمستان) و استمداد از شهید اول (فقیه شیعه مقیم و مدفون در سوریه) مغول را راندند و تاراندند و اولین حکومت شیعه دوازده امامی در ایران را به مرکزیت سبزوار در خراسان تاسیس کردند.

پس از برآمدن صفویه با تاجگذاری شاه اسماعیل نوجوان رهبر طریقتی قزلباش در تبریز، مذهب تشیع رسمیت یافت و صفویان هم مانند سربداران از فقیهان عرب غیر ایرانی برای تقویت استقرار نظام مذهبی خود کمک گرفتند.

مرجعیت شیعه در سده‌های اخیر ایران نقش تعیین‌کننده‌ای بر تحولات سیاسی و فرهنگی ایران گذاشته است و کمتر پژوهشگری، در آن تردید می‌کند. در واقع پس از سلطنت کوتاه نادر و کریم‌خان زند، مراجع شیعه تا انقلاب مشروطیت یکی از مهمترین کانون‌های مشروعیت‌سازی یا سلب مشروعیت از قدرت سیاسی بودند که در مقاطع حساس تاریخی در مناسبات و حوادث سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی، در سطح ملی و حتی بین‌المللی، نقش‌آفرینی می‌کردند.

روند سکولاریسم که آرام اما آهسته و پیوسته در ایران با مشروطیت آغاز شده بود، با جنبش بازگشت به خویش و غرب‌ستیزی، مشروعیت خود را از دست داد و در برهه انقلاب ۵۷ مراجع مذهبی بزرگی در ایران و عراق حضور داشتند که رهبری انقلاب را بر عهده گرفتند. جبهه ملی به رهبری مصدق به عنوان یک جریان سکولار در برابر آیت‌الله کاشانی و فداییان اسلام ایستاد، اما در مقطع ۱۳۵۷ کریم سنجابی و داریوش فروهر و دیگر سران جبهه ملی رهبری آیت‌الله خمینی را پذیرفتند.

در جبهه ملی، تنها شاپور بختیار از قبول رهبری روحانیون سرپیچی کرد. البته جریان اتحاد دین و دولت در بین خود روحانیون هم مخالفانی داشت. آیت‌الله العظمی سیداحمد خوانساری یکی از این بزرگان بود که طرح و نقش‌آفرینی او برای جلوگیری ازخروج محمدرضا شاه از ایران و پایان رژیم شاهنشاهی در ۲۶ دی ۱۳۵۷ نافرجام ماند. در دولت مصدق که شاه راست یا دروغ، اعلام کرد قصد خروج از کشور را دارد، روحانیت به مدیریت آیت‌الله میرسیدمحمد بهبهانی با کمک هیئت‌های مذهبی و تجمع آنان به سود شاه و به ضدیت با مصدق از خروج شاه مانع شده بود.

پس از فوت آیت‌الله بروجردی در قم در ۱۳۴۰، آیت‌الله سیداحمد خوانساری از مراجع معتبر تقلید، اعلم علمای تهران بلکه اعلم و ازهد علمای داخل ایران در عصر محمدرضا شاه پهلوی بود، یک روحانی سنتی غیرسیاسی که خواص در حق او می‌گفتند: در مرجعیت و اعلمیت او شبهه نیست، در عصمت او (عصمت از مقوله مختصات معهود چهارده معصوم شیعیان!) شبهه است.

نکته ناگفته در زندگی آیت‌الله خوانساری این است که در اوج شدت گرفتن انقلاب در آخرین روزهای دولت ارتشبد غلامرضا ازهاری و قبل از بر سر کار آمدن شاپور بختیار در اواخر دی ۱۳۵۷ بنا به طرح گروهی از درباریان از جمله دکتر محمد باهری (استاد حقوق، وزیر سابق دادگستری، معاون وزارت دربار و دبیرکل حزب رستاخیز) و در مرحله دوم دکتر هوشنگ نهاوندی و دیگران، برنامه‌ریزی شده بود که روحانیون سنتی و غیرانقلابی، مذهبیون غیرسیاسی، دسته‌های سینه‌زنی و زنجیرزنی و هیئتیهای مخالف انقلاب، در خانه آیت‌الله خوانساری در بازار و در مسجد حاج سیدعزیزالله مسجد ایشان، بست بنشینند و خواص و نخبگان و مردم غیرمذهبی در کاخ نیاوران تحصن کنند و این دو گروه همسو، مانع رفتن شاه از ایران شوند.

با آن‌که مقدمات این کار فراهم و حتی مبالغی هم بابت پذیرایی متحصننان در بیت آیت‌الله به پسر ایشان (آقا جعفر داماد آیت‌الله گلپایگانی) کارسازی شد، اما محمدرضاشاه در شرایطی شبیه شرایط استعفای پدرش رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ پس از ۳۷ سال سلطنت، در ۱۶ ژانویه برابر ۲۶ دی ۱۳۵۷ تحت فشار داخلی و خارجی به‌ویژه انگلیس و آمریکا نخواست در تصمیم خود به ترک ایران تجدیدنظر کند. شاه از یک سو شرط دکتر غلامحسین صدیقی را برای پذیرفتن نخست‌وزیری که می‌گفت، شاه باید در ایران بماند تا ارتش را کنترل کند، نپذیرفت و از سوی دیگر به دکتر هوشنگ نهاوندی، رئیس دفتر فرح پهلوی که خود را کاندیدای تشکیل دولت می‌کرد و از شاه می‌خواست که اجازه دهد طرفداران رژیم در اطراف کاخ تحصن کنند و مانع رفتن شاه شوند، تشر زد که لازم نیست او به شاه مملکت درس سیاست بیاموزد!

شاه به امرای ارتش هم که گریه‌کنان التماس کردند، ایران را ترک نکند، گفت: ما پشتیبانی خارجی (آمریکا و انگلیس) را نداریم.

بنا بر این، به رغم آماده شدن مقدمات پیشنهاد بست‌نشینی عوام و هیئتهای مذهبی در خانه آیت‌الله خوانساری و تحصن خواص و مدیران و بعضی دانشگاهیان در کاخ، این طرح اجرا نشد و شاه ترسان از عاقبت خود در ایران، کشور را در ناآرامی رها کرد. زیرا شاه پس از ناکامی دولت‌های شریف امامی و ارتشبد ازهاری، دیگر خود را باخته بود و بازنده می‌دانست. خواندن متن اعتراف به گناه که «من هم صدای انقلاب شما را شنیدم» اگرچه بازتاب واقعیت‌های سیاسی عملکرد رژیم استبداد سلطنتی بود، موجب مشروعیت انقلاب و ریزش طرفداران نظام شد. شاه از جهت جسمی و روحی بیمار بود، توان تصمیم‌گیری نداشت و مانند یزدگرد سوم که در برابر حمله اعراب با حرمسرا و جواهرات از پایتخت فرار کرد، خود باور نداشت که شانسی برای ماندن در کشور دارد یا دولت شاپور بختیار که خاله‌اش زن دایی فرح پهلوی (پدر رضا قطبی) بود و با رایزنی او و رضا قطبی به نخست‌وزیری رسیده بود، بتواند واقعا زمام امور را در دست گیرد. بختیار، این زندانی سیاسی سکولار که دبیرکل حزب سوسیال دموکرات ایران و عضو ارشد بلکه نفر دوم شورای مرکزی جبهه ملی ایران بود، حتی از سوی همراهان خود طرد و به طور رسمی از حزب ایران و جبهه ملی اخراج شد. در کابینه او (به خلاف کابینه بازرگان) هیچ چهره‌ای از جبهه ملی حاضر به همکاری نشده بود، لذا قابل پیشبینی بود که بختیار بدون همراهی مردم و نیروهای سیاسی نمی‌تواند با رهبران روحانی انقلاب و خیل عظیم مخالفان رژیم به توافق برسد.

در واقع آخرین شاه ایران، احساس خطر می‌کرد که اگر بماند، گرایش مسلط بر جامعه انقلابی و توده‌هایی که به انقلاب پیوسته بودند، او را دستگیر و به سرعت محاکمه و اعدام کنند. او به اصطلاح مستسبع و وحشت‌زده بود و تنها امیدش، تغییر رای انگلیس و آمریکا و جلب حمایت آنان بود، یعنی شاید در عالم تخیل و توهم، تکرار سناریوی فرارش از ایران در ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ به بغداد و رم و بازگشتش با کودتای ۲۸ مرداد را در ذهن مجسم می‌کرد.

شاه حتی برای تداوم نظام به همسرش فرح پهلوی هم که نایب‌السلطنه بود و برای کمک گرفتن از روحانیت شیعه با چادر در نجف با آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی دیدار و بعد مقدمات نخست‌وزیری بختیار را فراهم کرد، اجازه نداد که میدان‌داری کند. شاه به امرای ارتش در حضور بختیار گفت از دولت قانونی بختیار پشتیبانی کنید ولی دو دقیقه بعد خصوصی به آنان گفت: از (ارتشبد حسین) فردوست کسب تکلیف کنید. فردوست هم که با انقلابیون در ارتباط بود، به فاصله‌ای اندک امرای ارتش را فراخواند و بی‌طرفی ارتش را در انقلاب اعلام کرد. چرا؟ چون زنش در جوانی با ترجیح شاه به او، به وی خیانت کرده بود! فردوست دیگر ازدواج نکرد!

اکنون نزدیک چهل و پنج سال از انقلاب ۱۳۵۷ گذشته است و تمام ارزش‌های آن زمان دگرگون شده است. اکثریت هشتاد و چند میلیون ایرانی داخل و خارج هم نه رژیم پهلوی و نه انقلاب ۱۳۵۷ را تجربه کرده‌اند ‌و نه از واقعیت‌های پشت پرده و مذاکرات و تصمیمات ملی و بین‌المللی آن روزها از آمدن ژنرال هایزر و تسلیم ارتش بگیرید تا نشست گوادلوپ و سیاست غرب خبر دارند.

آری، هنوز گوشه‌هایی از چگونگی فراز و فرود شاپور بختیار، طرح دستگیری رهبران انقلاب و تبعیدشان به جزیره خاش، روند عقیم ماندن بست‌نشینی در خانه و مسجد آیت‌الله خوانساری، چگونگی و دلایل مفقودالاثر شدن امام موسی صدر، نتیجه ملاقات فرح پهلوی با آیت‌الله خویی و زوایای دیگر پیوند دین و سیاست ناشناخته مانده است.

اگر این مقاله در تاریخ سیاسی یکی دو نکته از هزاران تحولات در هم تنیده انقلاب بهمن ۵۷ را بازگو کرده باشد، باز مغتنم است.

پروفسور حسن امین
https://www.asianewsiran.com/u/dn0
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
مسعود
۱۴۰۲/۰۸/۲۴
0
0
0

کاش ایشان برای اباطیلی که سر هم کردن، ماخذ و مدرکی هم می آوردند


تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید