عضو محترم هیئت رئیسه مجلس این مورد را خیلی خوب تشخیص داده اند...
این چای دبش به ظاهر اعلا با وجودی که خوب هم دم کشیده بود و اتفاقاً ما عوام الناس ان را در استکان کمر باریک چینی هم نوش جان کردیم ولی نمی دانم چه رمز و رازی در ان نهفته بود که به قول نماینده معظم جگرمان را حسابی سوزاند...
بعضی ها می گویند اشکال از خود ما عوام الناس است که به دلیل کم عقلی مان، و البته کمی هم به خاطر اعصاب نامیزان مان هر معجونی را که به خوردمان می دهند بی محابا و لاجرعه سر می کشیم به امید اینکه شاید اوضاع دماغی و باطنی مان کمی میزان شود...این بار هم فکر کردیم این «دبش» کذایی از ذات و ذریه همان «دبش» های قبلی است که همین اواخر راحت نوش جان می کردیم و کلی کیفور می شدیم، غافل از اینکه این بار «دبش» برای مان خواب دیگری دیده است و به قول شاعر:
میان ماه من تا ماه گردون
تفاوت از زمین تا اسمان است.
در نتیجه احتیاط لازمه را نکرده و با دیدن ان استکانکم باریک، از هول حلیم افتادیم داخل دیگی که نباید می افتادیم و امد به سرمان ان بلایی که از ان می ترسیدیم...
اخیرا مطلع شده ایم که این «دبش» منحصر به فرد جیگر بسیاری از ما بهتران را نیز سوزانده است...
البته خودمانیم و غریبه ای هم نیست باید عرض کنم خوش به حال ان جماعتی که به قول عضو هیئت ریسه مجلس فقط جگرشان سوخته است، چه بگویم که ما عوام الناس تا «هم فی خالدون» مان انچنان دچار سوزش و سوختگی شده است، که بعید می دانم هیچ پماد و ضماد و مرحمی بتواند التیام بخش این درد بی درمان باشد....زیاده عرضی نیست.