آسیانیوز ایران؛ مردم نه تنها فشار کاری زیادی را احساس میکنند، بلکه روحیهشان نیز تحت تأثیر قرار گرفته است. ما اکنون در عصر "خستگی بزرگ" به سر میبریم، اصطلاحی که کال نیوپورت، نویسنده و استاد علوم کامپیوتر، برای توصیف دورهای استفاده کرده است که در آن مردم به دنبال بازتعریف رابطه خود با کار هستند تا احساس خستگی همیشگی خود را کاهش دهند.
دیگر خیلی ها از شنیدن عبارت «خستگی بزرگ» تعجب نمیکنند. همه میدانیم که خسته هستیم و آن را در انتخابهای روزمره خود میبینیم: سفارش غذا به جای آشپزی، تلاش برای یافتن راهی برای کار کردن از خانه تا مجبور نباشیم دو ساعت رفتوآمد را به روزمره مان اضافه کنیم، کم کردن دورهمیها به دلیل مشغلههای زیاد، کنار گذاشتن کامل سرگرمیها و بسیار موارد دیگر. مردم آنقدر خستهاند که حتی کارهای ساده و روزمره مثل ورزش کردن و خرید حضوری از سوپرمارکت را هم از برنامهشان حذف کردهاند. اگر همهگیری کرونا، تورم و بحرانهای جهانی را هم به این معادله اضافه کنیم، نتیجه چیزی جز فرسودگی کامل جسمی، روانی و عاطفی برایمان نخواهد بود.
حال چرا سطح خستگی ما به طور فزایندهای در حال افزایش است؟ در دنیای امروز، خستگی مزمن به یک اپیدمی تبدیل شده است. امیلی بالستروس می گوید: به عنوان کسی که حرفهام صحبت با متخصصان فرسوده است، دلایل بیشماری برای این خستگی شنیدهام اما به باور من، سه عامل اساسی که اغلب هم نادیده گرفته میشوند ، نقش اصلی را در فرسودگی انسان ایفا میکنند: سبک زندگی نامتعادل، مواجهه با استرسهای خارج از کنترل و ناامنی مالی. این سه جنبه در زندگی ما آنقدر عادی شدهاند که اثرات مخربشان بر سلامت جسمی و روانیمان را نادیده میگیریم.
سبک زندگی ناپایدار
سؤال اینجاست که دقیقاً چه چیزی به ما انرژی میدهد؟ پاسخ ساده است: وجه مقابل خستگی، یعنی انرژی.
دان بوئتنر، نویسنده پرفروش نیویورک تایمز و پژوهشگر، سالهاست که "مناطق آبی" جهان را مطالعه میکند؛ مناطقی که مردم در آنجا طولانیتر و سالمتر از بقیه جاها زندگی میکنند. او در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده است که ساکنان این مناطق یک وجه مشترک دارند: آنها سبک زندگی را در پیش گرفتهاند که در آن، نیازهای انسانی در اولویت قرار دارند. این بدان معناست که آنها غذاهای طبیعی مصرف میکنند، روابط اجتماعی قوی دارند، به طور منظم فعالیت بدنی دارند و برای هدفی مشخص نه صرفاً افزایش بهرهوری کار میکنند.
این واقعیت کاملا با شرایط زندگی اکثر مردم در تضاد است. خارج از این "مناطق آبی"، بیشتر مردم غذاهای فرآوری شده میخورند، بهطور حسابشده برنامهریزی میکنند تا فقط وقت حداقلی برای ارتباط اجتماعی و تحرک داشته باشند و کار را بر همه چیز مقدم میدانند. متأسفانه، اولویت دادن به عواملی که در مناطق آبی دیده میشود، نیازمند آزادی زمانی ، انرژی و پول است؛ چیزهایی که اغلب افراد خسته و درگیر روزمرگی از آن بیبهرهاند. نگاهی واقعبینانه به زندگی روزمره اکثر مردم نشان میدهد که نیازهای انسانی در آن برآورده نمیشود؛ بلکه زندگی شان بیشتر بر تحمل کردن فشارها و خواستهها می گذرد. ما جامعهای بر اساس اولویت نیازهای انسانی ایجاد نکردهایم؛ بلکه جامعهای بر اساس اولویت نیازهای تجاری بنا کرده ایم که اکنون نتایج این رویکرد در حال آشکار شدن است.
استرس خارج از کنترل
استرس های تحت کنترل ما (مانند پروژه بزرگی که روی آن کار میکنیم، تعادل بین کار پرمشغله و مراقبت از فرزند، سر و کله زدن با کاری که برایمان چالشبرانگیز است) میتوانند به رشد و تقویت ما بینجامد. اما استرس های خارج از کنترل ما (مانند خشونت های شهری ، بلایای طبیعی، بحرانهای جهانی و تورم) باعث میشود احساس درماندگی کنیم. اگرچه مهم است که نسبت به آنچه در جهان در حال رخ دادن است بیتفاوت نباشیم، اما مواجهه با استرس خارج از کنترل ما میتواند روحیه ما را فرسوده کند. این موضوع جدیدی نیست، اما مواجهه با استرس خارج از کنترل باعث میشود که امید خود را از دست بدهیم. امید یک ضد خستگی و فرسودگی قدرتمند است. با امید میتوانیم چالشها را با روحیهای قویتر پشت سر بگذاریم، وقتی امیدواریم که اوضاع بهبود پیدا کند، احساس بهتری داریم. اما وقتی اخبار پیرامون مان، حاکی از بدتر شدن شرایط است، شروع به فروپاشی میکنیم.
تأثیر بیولوژیکی مواجهه با این نوع استرسها قابل چشم پوشی نیست. پیمایش در گوشی همراه و تماشای یک ویدیوی دو دقیقهای مشوش کننده ،واکنش استرسی را در بدن ما تحریک میکند که میتواند بر بقیه روز ما تأثیر بگذارد. تکرار این واکنش استرسی هر روزه و برای سال های متمادی، به شیوههایی که اغلب نادیده می گیریم به سلامت جسمی و روانی ما آسیب میرساند.
ناامنی مالی
پنجاه سال پیش، تنها یک حقوق میتوانست خانه، ماشین، همسر و فرزند شما را تامین کند. امروزه اگر خوششانس باشید درآمد دو نفر بتواند برخی از این چیزها را برای شما فراهم کند. داشتن شغل سختی که در عین حال آزادی عمل لایف استایل شما تامین کند یک چیز است؛ داشتن شغل سختی که به سختی مخارج زندگی شما را تامین کند چیز دیگری است. بخش زیادی از خستگی که امروزه میبینیم، ناامیدی از این است که کار تماموقت (یا حتی اضافه کار) دیگر به همان امنیت و قدرت خرید سابق منجر نمیشود. اگر هدف از کار کردن تامین سبک زندگی دلخواه نیست، پس چرا کار میکنیم؟
وقتی آن سبک زندگیِ رفتن به رستوران در مناسبتهای خاص، رفتن به کنسرت با دوستان، گرفتن هدایای شب عیدی که فرزندانتان میخواهند، از توان مالیتان خارج می شود، سرخوردگی قابل درک است. ناامیدی با گذشت زمان به شکست تبدیل میشود و شکست بسیار شبیه فرسودگی است. ما نسلهاست که جامعهای کارمحور بودهایم؛ اما هرچه زمان میگذرد، متقاعد کردن مردم برای ادامه یک زندگی پرمشغله و کارمحور دشوارتر میشود؛ چرا که این سبک زندگی دیگر به همان کیفیت زندگیِ گذشته منجر نمیشود. تلاقی سبک زندگی ناپایدار، استرس خارج از کنترل و ناامنی مالی، جمعیتی بسیار خسته از مردم را ایجاد کرده است. خبر خوب این است که عواملی وجود دارند که در کنترل ما هستند و میتوانند کیفیت زندگیمان را بهبود بخشیده و خستگی را کاهش دهند. در نظر بگیرید چه چیزی کیفیت زندگی شما را افزایش میدهد و به شما انرژی میدهد، سپس در نظر بگیرید چه چیزی کیفیت زندگی شما را کاهش میدهد و شما را خسته میکند.
در نهایت، احساس ما توسط تصمیمات کوچکی که میگیریم تعیین میشود. مدت زمانی که میخوابیم، اولویت دادن به پیادهروی صبحگاهی با یک دوست، استفاده با ملاحظه از رسانهها، امتناع از صحبت در مورد کار و استرس کاری خارج از ساعت کاری - این چیزهای کوچک، تفاوت بزرگی ایجاد میکنند، اما باید آنها را به طور مداوم و پیوسته انجام دهیم.
نمیتوانیم منتظر باشیم که تغییرات از بالا شروع شوند؛ باید خودمان دست به کار شویم و عوامل خستگی را که تحت کنترل خود داریم برطرف کنیم تا زندگی سالم، آرام و رضایتبخشی داشته باشیم.
مترجم: علیرضا خیرالهی