هفت کشور چین، آمریکا، روسیه، ژاپن، هند، کانادا و امارات، اقداماتی درجهتِ سرمایه گذاری برای استخراجِ منابعِ طبیعی از فضای ماورای جو را آغاز کرده اند و برای برنامۀ فضایی کشورها حدود 330 میلیارد دلار در سال هزینه می شود.
بهره برداری از منابع طبیعی فضای ماورا جّو نه تنها محرکه ای برای ارتقاء سطح دانش و فناوری است بلکه موقعیت و پرستیژ یک کشور را در کلوب خاصی از کشورها قرار می دهد.کشفِ مجهولات در فضا، خود به خود سطحِ فکر دانشمندان و سیاست مداران یک کشور را به درجه ای ارتقاء می دهد که شکافِ قابل توجهی با سیاست مدارانِ دیگر کشورها ایجاد می کند.
توانمندی های سه کشور چین، روسیه و آمریکا در حوزۀ فضا شاخص هستند و ظرفیت های آمریکا در میان این سه کشور نیز که به طور مستقیم 360 هزار نفر و غیر مستقیم دو میلیون نفر را در استخدام دارد منحصر به فرد است.هرچند معاهدۀ فضای ماورای جّو ابعاد مبهمی دارند واقعیت سیاست بین الملل این است که مانند بسیاری از توافقات بین المللی، آنهایی که منابع مالی و فن آوری بیشتری دارند، درست یا غلط، «حقِ» فراتری از دیگران دارند.
اما چرا استفاده از منابع طبیعی و فضای ماورای جّو؟ 107 سال پیش، جمعیت جهان 1.7 میلیارد نفر بود. طی کمی بیش از یک قرن، جمعیت جهان به 7.7 میلیارد نفر رسیده است.
پیش بینی سازمان ملل برای سال 2100، جمعیتی معادل 11 میلیارد نفر است. طی چهار دهه، نیمی از تمامِ منابع نفتِ جهان استفاده شده است. فشارِ زیست محیطی،فرسایشِ منابع طبیعی، بیابان زایی و تخریبِ جنگل ها چندین برابر و تعداد سونامی، زلزله، سیل، طوفان و آتش سوزی ها 2.5 برابر شده است. تقاضا برای آبیاری چهار برابر شده و یک میلیارد نفر به آب آشامیدنی دسترسی ندارند. در سال 2080، 3.2 میلیارد نفر با مشکل جدی آب روبه رو خواهند بود. پیش بینی می شود در سال 2050، بخش هایی از هند، بنگلادش، چین و فلوریدای آمریکا به زیر آب بروند.
با وجود این وضع بحرانی زیست محیطی جهان، سه کشور به میزان بیشتری از منابع طبیعی،منابع سوخت فسیلی و سرزمینِ قابل کشت نسبت به کشورهای دیگر برخوردارند: روسیه، آمریکا و استرالیا. از این سه کشور، روسیه بهترین موقعیت را داراست زیرا که منطقۀ قطب شمال که روسیه بر آن تسلط سرزمینی، نظامی و امنیتی دارد، دست نخورده ترین منطقۀ جهان است. 25 % از نفت موجود جهان در قطب شمال است. با توجه به جمعیت کم این سه کشور نسبت به هند و چین، ظرفیت بهتری از نظر مصرف و دسترسی به منابع طبیعی برای بقاء و تداوم خود دارند.
کانونِ استراتژی آمریکا در دورۀ هر رئیس جمهوری این خواهد بود که از انباشته شدن ثروت مالی چین جلوگیری کند. نسبت به روسیه نیز آمریکا در پی آن است که مانع ورود محتمل آن کشور به اقتصاد بینالملل شود در عین حال با محدودیت های قانونی از ورود روسیه به عرصه های جدید فناوری و تعامل در پروژه های مشترک با غربی ها ممانعت به عمل آورد.
از آنسو، روسیه و چین اهتمام خواهند کرد تا به ثباتِ سیاست گذاری درآمریکا لطمه بزنند. رای حدود 80 میلیونی جو بایدن و 74 میلیونی دونالد ترامپ به لحاظ تئوریک شاید به معنای فراز و نشیب سیاست گذاری و مدیریت باشد.
توافق ژاپن، استرالیا، زلاند نو و کرۀ جنوبی برای عضویت در بلوکِ تجاری و کاهش تعرفه که با مدیریت چین و پس از 9 سال مذاکره در هفته گذشته به امضا رسید، معنای بسیار تعیین کننده ای در تغییر بلوکهای اقتصادی و سیاسی در سطح جهانی را دارد.
دولت ها برای کسب مشروعیت نیازمند تحققِ نیازهای اولیه مردم خود هستند. بنابراین، از خود دائما دو سوال می کنند:
1) چگونه به منابع جدید درآمد برسیم؟ و 2) چگونه به فناوری برتر دسترسی پیدا کنیم؟
کشورهای ورشکسته ای مانند بولیوی، کوبا، بلاروس و کرۀ شمالی دیگر جایگاهی ندارند. آمریکا دیگر به نفت خاورمیانه نیازی ندارد بلکه ازدرآمد نفت کشورهای این منطقه می تواند برای سرمایه گذاری در IT و هوش مصنوعی و در نهایت فروش اسلحه استفاده کند.
چین با اتکاء به آفریقا و مسلط شدن بر بازارهای مصرفی جهان به برتری مالی و فناوری خواهد رسید و روسیه خیلی این دو سوال را از خود نمی پرسد ولی با منابع نفت و گازی که دارد و با پتانسیل قدرت نظامی در حریم جغرافیایی خود سیاست ورزی خواهد کرد.
هند، برزیل، کره جنوبی و ژاپن در رکنِ دوم جهانی اما در چارچوبِ نظمِ موجودِ قرار خواهند گرفت.
یک بار دیگر دورۀ اول امپریالیستی نظام سرمایه داری (1800- 1950) برای دستیابی به منابع طبیعی در حال تکرار است. اما این بار بازیگران غیرغربی نیز حضور دارند و رقابت برای برتری در نیمۀ دوم قرن 21 فقط در کرۀ زمین نخواهد بود./
نویسنده: محمود سریع القلم