اقتصاد زامبی چیست؟
شرکتهای تجاری برحسب دورنمایی که برای سرنوشتشون متصوره میشه به سه دسته تقسیم کرد: یک، شرکتهایی که یه طنابی پیدا کردن و دارن ازش میرن بالا، یعنی رشد دارند و این رشد ادامه داره. همه مشتاقند که روی اینها سرمایهگذاری کنند. مثل تسلا. دو، شرکتهایی که خونریزی دارن، یعنی دوره اوجشون رو طی کردن و دیگه چیزی براشون باقی نمونده و به زودی نفس آخر رو میکشن. همه دنبال اینن که ببینن کی میفته تا جسدش رو بین همدیگه تقسیم کنن. مثل کداک. و سه، شرکتهایی که ما بین حالت اول و دوم هستند، یعنی نه انقدر حالشون خوبه که رشد کنند و نه انقدر حالشون بده که به راحتی بیفتن زمین. کسی علاقهای به سرمایهگذاری روی اینها نداره، و کسی دلش رو برای جسدش صابون نمیزنه چون به راحتی نخواهد مرد. مثل یاهو.
متاسفانه در ایام اخیر، اعتصابات و اعتراضاتی که در شرکتهایی مثل هفت تپه و هپکو به پا شده، نشانه ای از زامبی شدن اقتصاد ایرانه. دولت میخواد جلوی واردات رو بگیره تا جلوی خروج ارز گرفته بشه. در واقع اقتصاد ایران زامبی شده! ازین جهت که چیزی نداره به دنیای جدید و خیلی سریعِ امروزی ارائه کنه، چه در صنعت چه در خدمات و چه حتی در کشاورزی؛ یعنی ایران در اقتصاد جهانی کاملا «نامربوط» شده و تنها با نفت و میعانات و پتروشیمی لنگان لنگان یک مسیر را به جلو حرکت می کنه؛ درست مثل یک زامبی.
به شرکتهایی که تو دسته سوم هستن اصطلاحا میگن شرکتهای زامبی! چون زامبی یه موجودیه که از ریخت افتاده، همه رو فراری میده، هیچ شباهتی به زندهها نداره، و در عین حال سگجون هم هست و همینجور یه مسیر مستقیم رو طی میکنه و زمین نمیفته. معمولا شرکتهایی زامبی میشن که دیگه چیزی ندارن که به بازار جدید ارائه بدن یا به عبارتی «نامربوط» شدن، اما تشکیلات گسترده و انبوهی از مالکیتهای معنوی و حجم بزرگی از اموال فیزیکی و غیرفیزیکی، شناور نگهشون میداره. اینا معمولا به طور ناگهانی سقوط نمیکنند، بلکه خورد خورد آب میشن، و این میتونه خیلی طول بکشه.
اگه اقتصاد ایران رو هم به شکل یک شرکت در نظر بگیرید متوجه میشید که در دسته سوم قرار گرفته، یعنی این اقتصاد، زامبی شده! ازین جهت که چیزی نداره به دنیای جدید و خیلی سریعِ امروزی ارائه کنه، چه در صنعت چه در خدمات و چه حتی در کشاورزی (متاسفانه صادرات ایران در کشاورزی فقط ۵ میلیارد دلاره، در حالی که ارزش کل صادرات کشاورزی دنیا به بیش از هزار و صد میلیارد دلار رسیده. برای همین تو جداول تو قسمت Others قرار میگیریم) و با وضعی که در آب داریم بعیده خیلی بشه این عدد رو بالا برد. یعنی ایران در اقتصاد جهانی کاملا «نامربوط» شده. ولی در عین حال، نفت و میعانات و پتروشیمی و این چیزها انقدری هست که کشور فرو نریزه، و این یعنی لنگان لنگان یک مسیر مستقیم و مشخص رو طی میکنه، درست مثل یک زامبی.
اما یک فرق بزرگ وجود داره بین یک شرکت زامبی و یک اقتصاد زامبی. در شرکتی که به حالت زامبی دراومده، هیچ استخدام جدیدی انجام نمیشه و هزینهها رو تا اونجایی که ممکنه کم میکنند، حتی شاید یه عده رو هم اخراج کنند و یه مقدار از املاک و تجهیزات رو بفروشند تا بتونند مدت بیشتری سرشون رو بیرون آب نگه دارند (و بعضی از مدیران واقعا در این کار ماهرند. یعنی انقدر این عملیات بیرون نگهداشتن سر از آب رو حرفهای انجام میدن که حادثه غرق شدن خیلی دیرتر ازونی که همه انتظارش رو داشتند رخ میده). اما در مورد کشور، اونم از نوع ایران، نه تنها نیروی انسانی و هزینهها کمتر نمیشه، بلکه هرسال داره یک میلیوننفر به جمعیت اضافه میشه. مثل اینه که به کسی که خونریزی داخلی داره، داروی رقیقکننده خون تزریق کنند!
متاسفانه در این چند وقت اخیر اعتصابات و اعتراضاتی که در شرکتهایی مثل هفت تپه و هپکو به پا شده خودش یک نشانه از زامبی شدن اقتصاد ایرانه. دولت میخواد جلوی واردات رو بگیره تا جلوی خروج ارز، که میگه زیاد داریم و جای نگرانی نیست ولی در واقع خیلی کمه، بگیره. و از طرفی هیچ ایدهای نداره که این شرکتها و مردم شهرهای مرزی رو چطور باید مشغول فعالیت اقتصادی کرد. مثلا اینکه یک نفر این امکان رو داشته باشه که جنسی رو با تعرفه پایینتر وارد کنه در حالی که بقیه نتونن، یعنی یک رانت واضح. ولی همین که مرزنشین میگه به من رانت بدید تا زنده بمونم، یعنی فعالیت دیگهای نمیشه انجام داد.
هرچی که زمان بیشتر میگذره، تعداد دریچههای رانت کمتر میشه، یعنی تو همون وضعیت بیرون نگهداشتن سر از آب، تعداد تخته پارههایی که میشه بغل گرفت تا غرق نشد کمتر و کمتر میشه، و دعوا سر اینکه متعلق به کی باشه هم شدت میگیره. حتی زامبیها هم در یک نقطهای فرو میریزند.. و اون نقطه خیلی نزدیکه. این یک پیشبینی نوستراداموسی نیست. هرکی سرش رو از پنجره قطار بیرون بیاره میبینه که داریم صاف به سمت دره حرکت میکنیم و چیزی نمونده برسیم.
رسانه اقتصادی اجتماعی دورنمای اقتصاد