به گزارش آسیانیوز، پس از اینکه مازیار لرستانی هویت جنسیتیاش را آشکار کرد، برخی هنرمندان سینما و تئاتر «اقدام شجاعانه» او را ستودندـ شهره لرستانی، بازیگر شناختهشده سینما و تئاتر ایران، هویت جنسیتی خود را آشکار کرد و با انتشار عکسی در اینستاگرام، نوشت که مردی تراجنسیتی با نام «مازیار» است.
این بازیگر که شایعه تغییر جنسیت او از مدتها پیش مطرح شده بود، در اینستاگرام نوشت: «بعد از سردرگمیهای بسیار... و تلاطمی از پس تلاطم... و... انسان در لحظه مرگ هم امکان دوباره زاده شدن دارد.»
لرستانی در این یادداشت اینستاگرامی، به رنجهایی که متحمل شد چنین اشاره کرد: «این منم؛ منی که عاقبت تکههای زخمخورده وجودش یکپارچه شد... حالا... تکههای وجود من، تمام زندگیام شوید... کنارم بمانید تا با هم پیر شویم.»
پست او در اینستاگرام در فاصله کمتر از یک روز، نزدیک به دو میلیون بار دیده و حدود ۱۳۰ هزار بار پسندیده (لایک) شد. با این حال، این بازیگر تئاتر برای اینکه راه هرگونه قضاوت را مسدود کند، امکان نظردهی زیر این پست را بست.
پس از اینکه مازیار لرستانی هویت جنسیتیاش را آشکار کرد، برخی هنرمندان سینما و تئاتر «اقدام شجاعانه» او را ستودند؛ پرستو صالحی در روایتگر (استوری) اینستاگرام نوشت: «به شجاعتت افتخار میکنم.» امیر نوری، مازیار را «انسانی بزرگ با قلبی مهربان» خطاب کرد.
نعیمه نظامدوست هم نوشت: «مازیار عزیزم تو بهترینی؛ با هر نام و نشانی». شقایق فراهانی نیز با جمله «دوستت داریم، باورت داریم، با هر نام و نشانی» هویت جنسیتی جدید لرستانی را تبریک گفت و سارا خوئینیها نوشت «در کشوری که هنوز خیلی از مردمانش جسارت حقیقی بودن را ندارند، شما نماد قدرت و شهامتی استاد».
مازیار لرستانی دومین بازیگر مشهور ایرانی است که هویت جنسیتی خود را آشکار میکند؛ سامان ارسطو هم که پیشتر با نام فرزانه ارسطو در سینما و تئاتر ایران فعالیت میکرد، در سال ۱۳۸۷، وقتی ۴۱ سال داشت، هویت جنسیتیاش را آشکار کرد. او پس از عمل جراحی تطبیق جنسیتی، در مصاحبهای گفت که ترس از طرد شدن باعث شد تا این کار را مدتها به تاخیر بیندازد.
در جمهوری اسلامی ایران و از میان گروههای گوناگون دگرباشان، فقط افراد تراجنسیتی با خطر زندان و مجازات مواجه نیستند؛ اما حتی آنان هم از دولت های در ایران «عارضه ملال جنسی» دارند. این در حالی است که همجنسگرایی خطر زندان و حتی اعدام را در پی دارد. سازمان بهداشت جهانی در سال ۱۹۹۰ همجنسگرایی را از فهرست بیماریها و اختلالهای روانی خارج کرد. اینک بیش از ۳۰ سال از تغییر نگرش جهانی درباره همجنسگرایی میگذرد اما دگرباشان در ایران همچنان با خطر قضاوت، خشونت، طرد و تهدید مواجهاند.
مریم خاتونپور ملکآرا، اولین تراجنسیتی ایرانی بود که سال ۱۳۶۳ موفق شد مجوز تغییر جنسیت خود و دیگر افراد تراجنسیتی را از روحالله خمینی بگیرد. از آن تاریخ به بعد، ترنسها تا حدودی از خطر مجازات و شکنجه در امان ماندند؛ اما آنان نیز برای اینکه بتوانند با هویت جنسیتی واقعیشان زندگی کنند، باید از موانع قانونی عبور کنند.
بر اساس ماده ۹۳۹ قانون مدنی ایران، تغییر جنسیت در صورتی امکانپذیر است که «علائم یک جنسیت بر علائم جنسیت دیگر فرد غالب باشد». ترنسها در ایران برای اینکه هویت جنسیتی خود را تغییر دهند، باید به دادگاه خانواده مراجعه کنند که دادگاه خانواده نیز آنان را به پزشکی قانونی ارجاع میدهد. مقامهای سازمان پزشکی قانونی بهصراحت گفتهاند که برای رسیدگی به پروندههای تغییر جنسیت، فیلترهایی تعیین کردهاند.
عباس مسجدی، رئیس سازمان پزشکی قانونی، اسفند ۱۴۰۰ در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا سختگیریهای این سازمان برای افراد تراجنسیتی را تایید کرد و مدعی شد که این «دستورالعملهای سخت» بر اساس «موازین علمی» تعیین شدهاند. او اذعان کرد که «تا اطمینان پیدا نکنیم که به تغییر جنسیت نیاز است»، مجوزی صادر نمیشود.
روندی که افراد تراجنسیتی در ایران با آن مواجهاند، بسیاری از آنان را مجبور میکند تا سالها هویت جنسیتی خود را پنهان کنند. در این میان، برخی هم مهاجرت را انتخاب میکنند. بسیاری از اقلیتهای جنسی و جنسیتی ایران برای اینکه بتوانند زندگی آزادانهای داشته باشند، به کشورهایی مثل ترکیه میروند و اعلام پناهندگی میکنند. ترکیه پناهجویان را در شهرهای کوچک که بافت سنتی و مذهبی دارند، اسکان میدهد. بدین ترتیب، پناهجویان دگرباش در شهرهای میزبان هم با خطر خشونت و قضاوت روبهرو میشوند؛ در حالی که اجازه کار هم ندارند و برای تامین مخارج زندگی در تنگناهای مالی گرفتار میشوند.
دگرباشانی هم که در ایران میمانند ممکن است از خانواده طرد یا حتی قربانی خشونت شوند. قتل علیرضا فاضلی منفرد، جوان همجنسگرای ۲۰ ساله اهل خوزستان، به دست خانوادهاش نمونهای از خشونتهایی است که دگرباشان را تهدید میکند.
در واقع در ایران هم راه آگاهیبخشی و روشنگری در زمینه گرایش جنسی و جنسیتی محدود است و خشونت و برخورد با دگرباشان را به جامعه سنتی میسپارند. با وجود تمام بگیروببندها، در دهههای اخیر تعداد افرادی که شهامت آشکار کردن هویت جنسی و جنسیتی خود را پیدا کردند، دو برابر شده است. این موضوع را مهدی صابری، رئیس بخش معاینات روانپزشکی اداره کل پزشکی قانونی استان تهران، در مهر ۱۴۰۰ تایید کرد و گفت که حدود ۱۰ تا ۲۰ سال پیش، دو تا سه درصد پروندههای این بخش برای درخواست تغییر جنسیت بود، اما امروز این آمار دو برابر شده است.
بیوگرافی مازیار(شهره) لرستانی
شهره (مازیار) لرستانی با نام کامل شهره صالحی لرستانی متولد ۳۱ خرداد سال ۱۳۴۵ در تهران و اصالتاً خرم آبادی است. پدر او قاضی بازنشسته دادگستری و مادرش فرهنگی بازنشسته است و یک خواهر و برادر دارد. پدر این هنرمند در سال ۱۴۰۰ فوت کرده است.
کارنامه هنری مازیار لرستانی
او فارغ التحصیل رشته ی کارگردانی تئاتر در مقطع کارشناسی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و همچنین فارغ التحصیل رشته ی فیلمنامه نویسی سینما در مقطع کارشناسی ارشد از مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی مجتمع فیلمسازی باغ فردوس است. لرستانی کار بازیگری را با نمایش های دانشجویی از سال ۶۴ آغاز کرد. در سال ۷۰ با بازی در فیلم سینمایی «نیاز» به کارگردانی علیرضا داوود نژاد وارد عرصه ی سینما شد.
لرستانی در دوران فعالیت حرفه ای اش در کنار بازیگری، کارگردانی و نویسندگی را هم تجربه کرده است. او از سال ۶۶ تاکنون ۱۷ تئاتر حرفه ای به روی صحنه برده است. سریال تلویزیونی «هتل» به کارگردانی مرضیه برومند، فیلم سینمایی «مأموریت آقای شادی» به کارگردانی محمدرضا زهتابی و چندین تله فیلم از جمله ی آثاری هستند که لرستانی در آن ها به عنوان نویسنده حضور داشته است. او چندین فیلم کوتاه و تله فیلم هم نویسندگی و کارگردانی کرده است.
لرستانی سابقه ی تدریس در دانشگاه و مدارس عالی را هم دارد و مؤسس و سرپرست گروه تئاتر آگر و طراح و رئیس خانه ی پیشکسوتان هنر هم هست. فیلم های سینمایی «لیلی با من است»، «زیر درخت هلو»، «اخراجی ها» و «هزارپا»، و همچنین سریال های تلویزیونی «امام علی»، «فرار بزرگ» و «کلاه پهلوی» از مشهورترین آثار شهره لرستانی هستند. در مورد زندگی شخصی شهره (مازیار) لرستانی نیز گفته می شود وی هیچ وقت ازدواج نکرده و مجرد است. گفته می شود وی در سن ۲۷ سالگی عاشق شده و شکست عشقی را تجربه کرده و این موضوع باعث شد وی سال ها از دنیای بازیگری دور بماند، دوری که با بیماری و افسردگی و اضافه وزن همراه شد./