مصاحبهای که پیش روی شماست، توسط محمدحسین واحدی، از همکاران آسیانیوز ایران با دکتر رامین پرهام، پژوهشگر نامآشنای ایرانی انجام شده است. در این گفتوگو سعی بر این بوده تا با واکاوی مسائل اخیر منطقه، نگاه بهتری به اتفاقات پیرامون ایران، سوریه و اسرائیل داشته باشیم. حوادثی که منجر به سقوط اسد، پیشرویهای نتانیاهو و وضعیت کنونی محور مقاومت شده است.
- روسیه چرا در سوریه مثل دفعه قبل نماند تا به حکومت اسد کمک کند؟
به همان دلیل که روسیه شوروی، برخلاف آنچه در ۱۹۵۶ ،۱۹۶۱ و۱۹۶۸ بهترتیب در مجارستان، آلمان شرقی و در چکسلواکی برای نجات حکومتهای دستنشانده خود در «خاکریزهای غربی»اش انجام داده بود. در ۱۹۸۹ هیچ اقدامی برای جلوگیری از فروپاشیِ زنجیرهای همان خاکریزها از خود نشان نداد: گره کور ناشی از مشکلاتِ داخلیِ اتحاد شوروی و ورشکستگیِ همهجانبۀ عقیدتی، اجتماعی، اقتصادی، صنعتی، تکنولوژیک و نظامی. به همان دلیل که روسیه شوروی، در واپسین روزهایِ حیاتِ خود، در تلاشی نافرجام برای بقاء، متحدینِ پیشینِ خود در اروپایِ شرقی و مرکزی را رها کرد. سیاست اصولاً و اصلاً داخلی است، نه خارجی. سیاستِ خارجی ادامۀ سیاستِ داخلی است.
- چرا دولت اردوغان و اسرائیل در سوریه حضور دارند اما ایران نه؟
ترکیه و اسرائیل حضور دارند چون میتوانند، ایران حضور ندارد چون نمیتواند، نمیتواند چون زورش را ندارد، زورش را ندارد چون در سیاست داخلی شکست خورده: ایران در داخل مرزهای خودش از خودش شکست خورده!
بزرگترنی ناترازی در ایران، نه در برق است نه در فیلترینگ نه در روغن نباتی! بزرگترین و خطرناکترین ناترازی در ایران، ناترازی میان خواستِ عمیق و گستردۀ سازگاری با زمانه و با دنیا در جامعه از یک سو، و خواست نظام سیاسی حاکم بر تداوم ناسازگاری با زمانه و با دنیا از سوی دیگر است. ایران خودش خودش را از تمامی معادلات بزرگ فیلتر کرده. آنهم برای حفظِ منفعتِ هنگفت و نامشروع یک اقلیت محض.
آینده سوریه تاجایی مهم است که نفعی برای ایران داشته باشد. وگرنه آینده سوریه اصلا مهم نیست.
یکصدوهشت سال پیش، در ۱۹۱۶، با فروپاشی قابلپیشبینی و قریبالوقوع عثمانی، «مرد بیمار اروپا» بقول آنروزیها، قدرتهای اروپایی بر آن شدند تا خارج از مرزهای ترکیه، لاشۀ عثمانی را میان خود تقسیم کنند. معاهدۀ سرّیِ سایکس – پیکو میان فرانسه و بریتانیا بسته شد.
یک قرنی پس از آن، تقسیمات میان قدرتهای منطقهای صورت میگیرد. توسعهطلبی برای قدرتهای جهانی، تکنولوژیک شده نه جغرافیایی.
ایران، در یک ناترازی عظیم و خارقالعاده میان جایگاه تاریخی و بایسته و بالقوهاش از یک سو؛ و بیبرقی و بیمغزیِ کنونیاش از سوی دیگر، اصلاً در موقعیتی نیست که بخواهد در چنین تقسیماتی، فعلا، حرفی برای گفتن داشته باشد.
آینده سوریه و منطقه بسته به آینده ایران است. و آینده ایران هم بسته به آن ناترازی عظیم و خطرناکی که گفتم.
- اهمیت سوریه برای ترکیه و جهان چیست؟
برای ترکیه اهمیتِ سوریه را باید در نظریۀ نوعثمانیِ اَردوغان جست: بازسازیِ امپراتوری در دو بُعد جغرافیایی و اسلامی با محوریتِ نژادِ تُرک؛ یا بازیابیِ سرزمینهایی که با فروپاشیِ عثمانی و درپیِ معاهدۀ سایکس – پیکو از سلطۀ آنها خارج شد، از یک سو؛ و بازسازیِ اقتدارِ اسلامی و نژادیِ تُرکی در منطقه، از سوی دیگر. این نظریه و بازسازیِ سرزمینی و سیاسی و نژادیِ نهفته در آن، برای دو کشور منطقه خطرناک خواهد بود: ایران و اسرائیل.
اهمیتِ سوریه برای قدرتهایِ جهانی را باید در آن چیزی جست که ژئوپولیتیسینهایِ فرانسوی، با سابقۀ شناختِ تاریخیِ طولانیِ خود از شامات، از آن تحت عنوان «سوریه مفید» یاد کردهاند: آن بخش از سوریه که مشرف به شرق مدیترانه است. درصورتِ بازگشتِ امنیت به منطقه، که آنهم وابسته به بازگشتِ ثبات و اقتدار سیاسی و نظامی و شکوفاییِ اقتصادیِ ازدسترفته به ایران است، یکی از راههای تجارت کالا و انرژی میان شرق و غرب از گذرگاه تاریخیِ ایران - میانرودان – شامات است.
اهمیتِ جغرافیایی را باید در اهمیتِ تجاری و اهمیتِ تجاری را باید در اهمیتِ راهها جست. شاهمهرۀ این شطرنج چندبُعدی، ایران است.