جمعه / ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ / ۱۵:۳۲
کد خبر: 9648
گزارشگر: 213
۱۱۰۷
۰
۰
۳
یادداشت/دکتر محمود دهقانی

یادی از محمدعلی جمال زاده؛ خالق رئالیسم داستانی در ایران

یادی از محمدعلی جمال زاده؛ خالق رئالیسم داستانی در ایران
سیدجمال الدین و فرزندش محمدعلی جمال زاده در پیشینه سیاسی و ادبی، از نام های برجسته ادبیات و تاریخ معاصر ایران به شمار می آیند.

دکتر محمود دهقانی

به گزارش آسیانیوز، محمدعلی جمال زاده نویسنده نامدار ایرانی فرزند سید جمال الدین واعظ اصفهانی با لقب صدرالمحققین از رهبران جنبش مشروطه بود.

پدرش سیدجمال الدین مبارزه با استبداد را یک وظیفه می شناخت و در آن راه تلاش بسیار کرد. با همیاری حاج میرزا نصرالله ملک المتکلمین کتابی در انتقاد از چگونگی روند سیاسی آن روزگار ایران به نام "رویای صادقه" نوشت که در سن پترزبورگ روسیه به چاپ رسید.

از آنجا که سید جمال الدین سخنران برجسته ای بود و به نقاط گوناگون کشور سفر می کرد، فرزند خود محمدعلی را نیز همراه می برد. محمدعلی جمال زاده در سن سیزده یا چهارده سالگی برای مردمی که آمده بودند در امامزاده سید نصرالدین تهران سخنرانی پدرش را بشنوند، سخنرانی کرد که مورد تحسین و تشویق مردم قرار گرفت.

نام سید جمال الدین و فرزندش محمدعلی جمال زاده در پیشینه ی سیاسی و ادبی، از نام های برجسته ی ماندگار تاریخ ایران است. روزنامه ی فرانسوی زبان "لا ماتین" سید جمال الدین را "والتر" ایران نامید و برخی نیز نام فرزند ایشان محمدعلی جمال زاده را در ادبیات همسنگ "اولیور هِنری" می دانند.

"اُو هِنری" با نام شناسنامه ای (ویلیام سیدنی پورتر)، زاده ی سپتامبر ١٨٦٢ میلادی نویسنده و داستان سرای نامدار امریکای شمالی بود. در روزگار کنونی نیز بنیاد ادبی با نام او به برگزیدگان ادبیات جهان جایزه می دهد. محمد علی جمال زاده را با "لودویگ هولبرگ" زاده ی ٣ دسامبر ١٦٨٤ کشور نروژ، کسی که نماد برجسته ی فرهنگ و ادبیات دانمارک و نروژ بود نیز برابر می دانند.

در روزگارِ پُر فراز و فرود نکبت بارِ سیاسی دودمانِ قاجاریِ جاده صاف کنِ استعمار در ایران، سید جمال الدین فرزند خود محمدعلی شانزده یا هفده ساله را برای تحصیل به لبنان فرستاد. دیری نپایید که خود او در بگیر و ببند های سیاسی که دامان همه آزادیخواهان درون کشور را گرفته بود، توانست از دست ظل السلطان در اصفهان فرار و به تهران بگریزد اما از بخت نامراد به دام سر سپردگان مزدور محمد علی شاه افتاد و او را در زندان بروجرد با زهر کشتند.

محمد علی شاه قاجار در سوم تیر ماه ١٢٨٧ برابر با بیست و سوم ژوئزن ١٩۰٨ میلادی با همراهی قزاق های روس و کودتایی به فرماندهی سرهنگ "ولادیمیر لیاخوف" مجلس شورای ملی را به توپ بست و با قلع و قمع مبارزان، جنبش مشروطه را سرکوب کردند.

دو سال پس از آن محمد علی نوزده ساله چون برای گذران زندگی به کار نیاز داشت تا در کنار آن بتواند به تحصیل ادامه بدهد، با آوازه و جای پایی که پدرش در مصر داشت تصمیم گرفت راهی آن کشور شود اما از رفتن به مصر چشم پوشید و برای ادامه تحصیل از بیروت به پاریس رفت. چیزی نگذشت از فرانسه به سوئیس و سرانجام با درس خواندن در این دو کشور، دانش آموخته ی رشته حقوق شد. وی در شهر دیژون فرانسه با دوشیزه "جوزفین" هم دانشگاهی شهروند سوئیس ازدواج کرد اما پس از چند سال کارشان به جدایی کشید.

محمدعلی که همچون پدر دل در گرو آزادی ایران از چنگال استبدادی قاجار داشت، همراه با حسن تقی زاده در برلین آلمان، با چاپ نوشتار ادبی و سیاسی به مبارزه پرداختند. این جوان پرشور سال ها همراه با کار و مبارزه ی سیاسی، در کشور آلمان زندگی کرد. در سال ١٩3١ میلادی با همسر دوم خود " مارگارت اگرت" که شهروند آلمانی بود پیمان زناشویی بست. پس از تشکیل دوباره ی خانواده، با مجله کاوه در برلین نیز همکاری کرد و در آن قلم می زد.

انبوه کتاب های جمال زاده بیشتر در سوئیس نوشته شدند اما خیلی از ان ها در ایران نیز به چاپ رسید. بیشتر نوشته های این نویسنده در آغاز پژوهشی بودند اما چون از نوجوانی به ادبیات نیز علاقمند بود نوشتار ادبی او بر کارهای دیگرش چربید.

با شعله ور شدن جنگ جهانی یکم که آلمان، اتریش، مجارستان و عثمانی و بلغارستان رو در روی فرانسه، انگلیس و روسیه و چند کشور دیگر قرار گرفتند محمدعلی که در همان روزگار نام خانوادگی جمال زاده را برگزیده بود به گروه هایی از ایرانیان که بشدت با دخالت روس و انگلیس در ایران سر سازگاری نداشتند پیوست. چرا که آن دو کشور در سال ١٩۰٧ میلادی ایران را به دو بخش نفوذ خود درآورده بودند.

محمدعلی جمال زاده برای آن که بتواند همراه دوستان و هم اندیشان، مردم ایران را بر علیه روس و انگلیس بشوراند، خود را در مارس ١٩١٥ به غرب ایران رساند. پیش از آنکه وارد ایران شوند در استانبول به عنوان اخلالگر دستگیر و مدت کوتاهی زندانی شد. پس از آزادی خود را به غرب ایران رساند.

از آنجا که وی همراه با دوستان و مردم اسلحه در اختیار نداشتند نمی توانستند کاری از پیش ببرند چون نیروهای روس و انگلیس با تسلیحات جنگی پیشرفته رو به روی مردم قرار داشتند. ناچار به استانبول و سرانجام برلین برگشتند و با ناوک قلم به جان دشمنان ایران افتادند. در گستره ی کار و نوشتار در مجله ی کاوه که ویراستاری آن با دانشمند پژوهشگر محمد قزوینی بود، جمال زاده در کنار او آشنایی ژرفی با ریشه ی زبان پارسی پیدا کرد. محمد قزوینی در باره جمال زاده نوشت:
"هیچکس گمان نمی کرد که این جوان کم سن و سال (بیست و پنج سال) با این کوچکی جثه، این قدر مملو و سرشار و لبریز از هوش و دقت و روح نقادی به طرز اروپایی باشد".
یکی از کارهای ارزشمند جمال زاده برای آن روزگار ساده نویسی بود. از آنجا که در گذشته شمار درس خوانده ها کم بود، او به گونه ای می نوشت تا برای مردم کوچه و بازار قابل درک باشد. شمار کتاب های جمال زاده بالا بود. از آن روی توانست به ادبیات داستانی پر و بال بدهد و به دنبال آن در گستره ی ادبیات داستان نویسی آن روزگار زنجیره ی پر آوازه ای همچون بزرگ علوی، صادق هدایت، مشفق اصفهانی، حسن مقدم و جلال آل احمد پا گرفت.

جمال زاده دارای نبوغی بی همتا بود. آگاهی ژرف از ادبیات کهن، مجال زندگی، هوش سرشار همراه با روزگار سیاسی پر فراز و فرود این نویسنده جای پای شگرفی در ادبیات پارسی برای او باز کرد. پدر داستان سرایی ایران تا واپسین دم زندگی نوشت و به یاد سرزمین خود بود. نگارنده ی این نوشتار به یاد دارد واپسین نوشته ی محمد علی جمال زاده در ماهنامه ی روزگار نو فرانسه، در باره راه شیری و کهکشان و پیشرفت علم در جهان امروز بود.

جمال زاده با آشنایی ژرف به چند زبان و از جمله زبان عربی، ساده می نوشت تا با داستان هایش به جامعه و مردم خود آگاهی بدهد. در این راستا او بالا برنده فتیله ی چراغِ قصه و داستان نویسی ایران به شمار می رود.
خاور شناس بریتانیایی،" ک. آی. چایکین" K . I. Chaikin، یکی از برجسته ترین آگاهان به زبان های شرقی که به بیش از 3۰ زبان شناخت داشت و پنج سال کرسی استادی زبان پارسی را در دانشگاه لندن و سپس نخستین سر پرست دانشکده ی آموزش های شرقی دانشگاه شد می نویسد:
"تنها با یکی بود و یکی نبود" است که مکتب و سبک رئالیستی در ایران آغاز یافت و همین سبک و مکتب است که در واقع شالوده ی جدید ادبیات داستان سرایی در ایران گردید و فقط از آن روز به بعد می توان از پیدایش "نوول" و قصه و رمان در ادبیات هزار ساله ی ایران سخن راند...".

آن گونه که شادروان دکتر غلامحسین یوسفی ادیب و فرهیخته ی مشهدی بیش از چهار دهه ی پیش نوشته است محمدعلی جمال زاده در سال ١٣۰٩ هجری قمری در اصفهان چشم بر جهان گشوده که بر پایه آن می توان گفت محمدعلی جمال زاده هنگام مرگ ١۰٩سال داشت.

اما شادروان اسماعیل پوروالی بر پایه ی یک محاسبه که چون در هر سی و سه سالی، سال هجری شمسی، یک سال از سال هجری قمری که هر دو یک مبداء دارند، عقب می ماند، بنابراین درازی عمر محمد علی جمال زاده بر حسب سال شمسی ١۰٦ سال است.

جمال زاده که انبوهی کتاب نوشت و مقالات بی شماری به چاپ رساند آخرین کتاب خود "قصه ی ما به سر رسید" را در سن ٨٧ سالگی نوشت. ایشان با اسماعیل پوروالی سردبیر مجله ی"بامشاد" و ماهنامه ی"روزگار نو"خیلی دمساز بود.

وی تا واپسین دم عمر به نویسندگی ادامه داد و من نگارنده ی این نوشته، در ٢١ سال چاپ ماهنامه ی روزگار نو، در مادرید اسپانیا و سیدنی استرالیا تا می دیدم نوشته ای از جمال زاده در ماهنامه چاپ شده همه را با نم دل می خواندم. نزدیک 30 سال پیش هنگامی که نخستین کتاب رمان روستایی سبک نگارشی کلاسیک من با نام "بورکی" در ایران چاپ شد از آنجا که از کودکی علاقه ی بسیاری به نوشتار این پیر قلم داشتم، دو نسخه به آدرس ماهنامه روزگار نو اسماعیل پوروالی فرستادم تا یک نسخه ی آن را به محمدعلی جمال زاده بدهد.

اسماعیل پوروالی با جمال زاده همیشه گفتگوی تلفنی و ملاقات داشت. هنگامی که در سال ١3٦٢ به دیدارش رفت در باره کتاب ها و نوشتار به ویژه کتاب "یکی بود، یکی نبود" گفتگو کردند و این پیر نویسنده گله داشت چرا همه تنها از این کتاب گفتگو می کنند. محمدعلی جمال زاده همسر خود "مارگارت" را خیلی دوست داشت و هر زمان که همسرش سرما می خورد و ناخوش می شد به پوروالی نامه می نوشت و غصه و غم خود را مو به مو بازگو می کرد.

جمال زاده هرگز با همسرش دارای فرزند نشد. پس از آنکه همسرش درگذشت، برادر زاده اش منیره از پاریس به ژنو سوئیس رفت تا عمویش تنها نباشد اما این نویسنده دیگر چون قلم را بر زمین گذاشته بود خود را تنهای تنها احساس می کرد و به نقطه ای دور خیره می شد. سرانجام او را به خانه ی سالمندان بردند. محمد علی جمال زاده آخرین حرفی را که به محمد عاصمی گفته بود این است که:
"... من دیگر زبان این آدم ها را نمی فهمم و با کسی آشنا نیستم".

جمال زاده، شنبه شب ١٧ آبان ١3٧٦ برابر با 8 نوامبر ١٩٩٧ میلادی در ژنو درگذشت.

ایرانیان بسیاری در شهرهای سراسر جهان یاد او را گرامی داشتند. در هفتمین روز درگذشت این نویسنده پراحساس و بنیانگذار مکتب و سبک رئالیسم داستانی زبان پارسی که همچون شمعی در گوشه ای از خانه سالمندان ژنو سوئیس خاموش شد، از سوی سازمان"همبستگی ملی ایران" شمار بسیاری از ایرانیان در محوطه ی رستوران عمر خیام محله ی نهم پاریس گرد هم آمدند.

پوروالی سردبیر ماهنامه ی"روزگار نو"، در باره ی تلاش های سیاسی، ادبی و زندگی دراز محمدعلی جمال زاده سخنرانی کرد. یاد و خاطر این شمع فروزان در تاروپود تاریخ سیاسی و ادبی ایران پیوسته جاوید و روشن خواهد ماند./


آسیانیوز
https://www.asianewsiran.com/u/6ie
اخبار مرتبط
پرویز قاضی سعید از نویسندگان عامه‌پسند ایران در سن خوزه ایالت کالیفرنیا رخ درگذشت؛ حدود ۵۰ عنوان کتاب او بارها تجدید چاپ شدند.
یاسین قاسمی بجد، نویسنده جوان با انتقاد شدید از وضعیت ممیزی و رد مجوز سه کتابش در دولت جدید به آسیانیوز گفت: هر بار کتاب هایم را برای اخذ مجوز به وزارتخانه می فرستم با انبوهی از اصلاحات و حذفیات مواجه می شوم، حتی برای کتابی گفتند یک فصل کاملش باید حذف شود.
یک جامعه زمانی هنر و علوم انسانی را مورد توجه قرار می دهد که از مسائل و نیازهای اولیه و روزمره خود فارغ شده باشد و بتواند به تعالی بعد غیر مادی خود بپردازد.
رضا براهنی شاعر و نویسنده صاحبنام ایرانی و از اعضای هیات موسس کانون نویسندگان ایران که در تورنتوی کانادا به‌ سر می‌برد، بامداد امروز درگذشت.
حالا تو کجا هستی، تو آنجایی و من دارم برایت می نویسم؛ تو آنجایی، میان کاکتوس ها و شغال ها. وقتی این نوشته را می خوانی، اینجا بازگشته ای و اسباب های من دیگر در انبار زیر شیروانی خواهند بود و من نخواهم بود.
کانون نویسندگان ایران امروز شنبه، ۱۸ دی‌ماه، در بیانیه‌ای کوتاه خبر داد که بکتاش آبتین، نویسنده و شاعر در بیمارستان ساسان تهران درگذشته است.
آسیانیوز ایران هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید