به گزارش آسیانیوز، من هر شب کانالهای خبری در شبکهی اجتماعی تلگرام که اخبار میراث فرهنگی را پوشش میدهند، مطالعه و پیگیری میکنم و شوربختانه همواره و همیشه خبرها نشان از ویرانی و نابودیِ تکهای دیگر از پیکرِ با اصالتِ این کهنبوم دارد. خبرهایی که در این چند وقت اخیر خواندهام چنین بودند:
۱- «بالاخره بیتوجهی مسئولانِ میراث بلایِ جان خانهی قدیمی خدیوی زنجان شد و این بنای تاریخی سوخت. خانهی خدیوی زنجان از جمله بناهای تاریخی شهر به شمار میرود و در فهرست آثار ملی نیز ثبت شده است».
---------------
بیشتر بخوانید
نگذاریم قاجاریه تکرار شود!
-------------------------------------------------
۲- «وضعیت عمارت «مسعودیه» رو به وخامت است. بخشهایی از آجرهای دیوار بیرونی ریخته و عابرانی که هر روز از خیابان «ملت» گذر میکنند، نگران ریزش دیوارهای عمارت قاجاری هستند».
۳- «مهاباد یکی از شهرهای مرکزی ایران و از توابع شهرستان اردستان استان اصفهان است. متاسفانه یادگار دوران صفویه؛ یخچال طبیعی مهاباد اردستان بر اثر بیتوجهی، سهلانگاری و مرمتنشدن در زمان مناسب، فرو ریخته است و بیش از نیمی از این بنای ارزشمند منحصر بفرد، بهطور کامل از بین رفته است و باقیماندهی پیکرِ نیمهجان و زخمی این اثر تاریخی تبدیل به آغل و سایهبانی برای گلهی گوسفندان و چوپانان شده است».
۴- «نفسهای قلعهی قره جُخون اسلامآباد ارسنجان به شمارش افتاد».
۵- «به گفتهی کارشناسان، رنج فرونشست بر دوش مساجد تاریخی اصفهان سنگینی میکند و برای آنها به یک تراژدی تبدیل شده است. بررسیهای آنها نشان میدهد ترکهای فرونشستی، تنها دامنگیر مسجد سید، و مسجد و حمام علیقلی آقا نیست و مسجد قاجاری رحیمخان و مسجد صفویهی قطبیه نیز از حملهی فرونشست در امان نبودهاند».
از خدا پنهان نیست؛ از شما چه پنهان، من تاکنون به دوبی سفر نکردهام. با این جیب خالی فکر نمیکنم حالا حالاها هم سفر کنم. راستش را بخواهید بیشتر از آنکه پولش را ندارم، دلش را ندارم! چرا که تنها؛ دریغ، افسوس، غبطه، تاسف و واژگانی از این دست احساس مرا به هنگام دیدن تصویرها و نگارههایی از این شهر توصیف میکند.
افسوس و دریغ نه برای دبی و مردمش، بلکه برای خودم، هموطنم، و وطنِ کُهنم. من کمو بیش محلهی بستکیهی دبی را بهواسطهی پژوهشی که چندین سال پیش انجام دادهام، میشناسم. محلهای که مردم و معماران شهرستان بستکِ استان هرمزگان آنرا بنا کردهاند؛ مردمی که به آنجا مهاجرت کردند، به امید آنکه شاید آسودهتر بزیَند. و سپس چهخوب حاکمان آنجا دریافتند که هر مرز و بومی نیازمند تاریخ است و با همین محله برای خود چه تاریخسازیهایی که نکردند!
ولی افسوس و دریغ از وطنم که پیکرِ کهن و بیبهایش امروز چنین بیارج و ارزش شده است. انگار کسی در این وطن حواسش نیست که چه چیز را داریم از دست میدهیم؛ تا چه اندازه با ارزش و چه حد برگشتناپذیر! من هم میدانم که دغدغهی نان و جان، توانی برای اندیشیدن به میراث فرهنگی باقی نمیگذارد، از سویی خوب میدانم که کار زیادی از دست من و تو برنمیآید، ولی «ای که دستت میرسد، کاری بکن»! خانهی قاجاری که سوخت دیگر هرگز نمیتواند باشد! مُرد! دیگر معمارِ قاجاری نیست که دوباره این خانه را بنا نهد، اصلا دیگر دورهی قاجاری نیست، زمان گذشته است و آنها رفتهاند و آنچه از خود برجای گذاشتهاند همین خانهها و ساختهها است!
زمان در این کرهی خاکی رو به جلو پیش میرود! دیگر هرگز صفویان یخچال طبیعی نمیسازند! صفویان چندین قرن پیش زیستند و رفتند! شیخ بهایی مرد، شیخ بهاییهای صفوی مردند و رفتند! یخچال طبیعی مهاباد که فروریخته، آن سبویی است که بشکسته و آن پیمانهای است که ریخته! دیگر شاه عباس نیست که فرمان ساخت و آبادانی اصفهان را دهد! میدانید تنها در لابلای کتابها میتوان به تاریخ نقب زد! آن هنگام که پیکرهی بنایی تاریخی فرو میریزد، جان از تنش در میرود و تمام میشود! میمیرد!
بهگمان بسیار این چند خط همچون همیشه آب در هاون کوبیدن است! ولی باز مینویسیم برای وطن؛ مرمت کنید، بسازید، حفظ کنید، پاس بدارید! زمانیکه به میراث و مرمتِ زخمهای نمادهای دیرینگیِ این مرزو بوم میرسد، پاسخِ «امامزاده است و همین یک قندیل» را ندهید! به داد اصفهان برسید، فرونشست تاریخِ اصفهان را میبلعد، اصفهان تکهای از پیکر کهنِ این وطن است. کاش به داد برسید، به داد وطن، به داد مردمی که نان ندارند، به داد میراثی که جان ندارد!
پینوشت:
خبرهای ویرانی و نابودیِ هر روزهی میراث فرهنگی در جایجای وطن را میتوانید از این دو لینک تلگرامی دنبال کنید. هر روز حتما چندین خبر تازه و دست اول برای شما هموطن فرهیختهی عزیز دارند!/
- https://t.me/mirasbashi
- https://t.me/reesjomhoormiras
نویسنده: سمانه نظیف؛ دانشجوی مقطع دکتری باستانشناسی؛ دانشگاه تربیت مدرس تهران