دوشنبه / ۱۲ آبان ۱۳۹۹ / ۱۱:۴۵
کد خبر: 2888
گزارشگر: 213
گفت وگو با محمد عطاردیان/بخش دوم
ساختار ادبیات و موسیقی، ریاضیات است
قسمت دوم گفت وگوی ما با محمد عطاردیان درباره کودکی و خاطرات وی از سال های دهه 20 شکل گرفته است. او فعال اقتصادی و پیشکسوت سندیکای مهندسان راه و ساختمان، دارنده مدرک مهندسی رشته راه و ساختمان از دانشکده فنی دانشگاه تهران در سال ۱۳۳۸ است و بیش از ۶ دهه در ساخت زیربناهای حیاتی در سراسر ایران ، ساخت هزاران کیلومتر بزرگراه اصلی و فرعی و راه آهن در سراسر کشورمان دارای سابقه است. وی همچنین نقش اصلی احداث بیش از هزاران متر مربع ساختمان های مسکونی و صنعتی را برعهده داشته است..این گفت و گو را بخوانید:
عطاردیان معتقد است ادبیات و شعر و موسیقی ساختار ریاضی دارد و فردی که ریاضی خوانده هم شعر بهتر می گوید و هم آهنگ بهتر می سازد.. در مجموع هنر پایه ریاضی دارد..
قسمت دوم گفت وگوی ما با محمد عطاردیان درباره کودکی و خاطرات وی از سال های دهه 20 شکل گرفته است. او فعال اقتصادی و پیشکسوت سندیکای مهندسان راه و ساختمان، دارنده و فارغ التحصیل مدرک مهندسی رشته راه و ساختمان از دانشکده فنی دانشگاه تهران در سال ۱۳۳۸ است و بیش از ۶ دهه در ساخت زیربناهای حیاتی در سراسر ایران ، ساخت هزاران کیلومتر بزرگراه اصلی و فرعی و راه آهن در سراسر کشورمان دارای سابقه است. وی همچنین نقش اصلی احداث بیش از هزاران متر مربع ساختمان های مسکونی و صنعتی را برعهده داشته است..این گفت و گو را بخوانید:
قبلا گفته بودید در محله گمرک خیابان استخر متولد شدید.. و در عکس هایی که هست در کنار برادر خواهر هایتان هستید.. تا چه سالی آنجا زندگی کردید و آیا دوران دبستان را آنجا بودید؟
بله در خانه باغی زندگی می کردیم که بزرگ بود درختان میوه زیادی داشت که ما همیشه به همین خاطر بالای درخت بودیم .. این خانه مال پدربزرگم بود که بین پدر و عمه تقسیم شده بود ..روبروی خیابان استخر هم خیابانی با نام سینا بود که مدرسه ای با نام «غزالی» در آن قرار داشت و تا ششم ابتدایی در آنجا درس خواندم .. تا یکی دو سال پیش هم با بچه های همان دبستان دیدارهایی داشتیم و هر ۳ ماه یک بار نهار می خوردیم، ولی به دلایلی آن جمع پراکنده شد و موفق نشدم دوباره جمعشان کنم..
این جمع از دهه ۲۰ بود.. یعنی دبستان رفتن شما که متفقین در ایران بودند ..
بله و قبل از آن هم من به مکتب رفتم از ۴ و ۵ سالگی و هنگامی که به مدرسه رفتم باسواد بودم ..
از مکتب خانه آیا می توانیم خاطره ای بشنویم از شما؟ در واقع می شود گفت به جای مهد کودک به مکتب خانه رفتید؟ آیا خانم باجی یا ملا باجی داشتید؟
«خدیجه خانم» نامی بودند ..ما برای نشستن در مکتب خانه زیراندازمان و کتابمان را خودمان می بردیم و در آنجا الفبا را هم به شکل مرسوم کتاب ها یاد نگرفتیم و طور دیگری آموختیم و همچنین طرز نوشتن را...جالب آنکه من وقتی نوشتن را شروع کردم از چپ به راست می نوشتم و کلی تلاش کردند که این عادت من تغییر کرد.. آن موقع مردم زندگی سختی داشتند ولی هوا خوب بود و در اطراف منزل هم مزرعه بود ..خانه پدری من هم قبلا روبروی شمس العماره و در خیابان ناصر خسرو بود ...
پس بعد از رفتن پیش خدیجه خانم به صورت باسواد وارد مدرسه شدید و احیانا قرآن را هم یاد گرفتید.. آن موقع برخی بعد از مکتب در کلاس سوم می نشستند ..
نه ..من از کلاس اول نشستم و همیشه هم شاگرد اول بودم..
چه زمانی فهمیدید ریاضیاتتان خوب است و علاقه دارید؟
از ابتدا ریاضیات را بیشتر دوست داشتم و معتقدم ادبیات و شعر و موسیقی ساختار ریاضی دارد و فردی که ریاضی خوانده هم شعر بهتر می گوید و هم آهنگ بهتر می سازد.. در مجموع هنر پایه ریاضی دارد..
از ۶ سال دبستان «غزالی» خاطره خاصی به یاد دارید؟ مثلا از مدیر، معلمان یا دوستانی که با هم صمیمی بودید؟
بله با برخی دوستان بعدا به دبیرستان «شرف» رفتیم که مثلا مهندس ارباب ها آرشیتکت هستند.. ناظم دبستان ما به نام آقای خدام زاده، هم خادم امامزاده حسن بود که در خیابان قزوین قرار داشت ..
بله آن موقع ناظم ها ابهتی داشتند و مدرسه ها را پادگانی اداره می کردند ..
درسته..آن موقع در محله ما همه جور آدمی بود و بچه ها بازی های مختلفی داشتند..
شما هم دنبال بازی های خاص کودکانه آن محله مانند قاپ بازی بودید؟
نه ..پدر و مادر ما اجازه نمی دادند ..ولی یک بار پدرم پالتوی زیبایی برای من خریده بود که پوشیدم و یک بار در مسیر فردی به من گفت همراه من بیا پدرت سفارشی کرده که من هم رفتم و گفت که «پالتویت رو دربیار!» تا چیزی داخل آن بگذارم ..من هم پالتو رو درآوردم و به او دادم و گفت برو به بقال بگو فلان چیز را بده.. که وقتی مراجعه کردم مرد بقال گفت چنین چیزی نیست و برگشتم و پالتو نبود و این اولین کلاهی بود که سرم رفت و هنوز هم فراموشش نکرده ام!/
پروانه توکلی
https://www.asianewsiran.com/u/1Pq